طبیب دوار

جمع دانشجویان علوم پزشکی مدرسه قرآن و عترت دانشگاه تهران

جمع دانشجویان علوم پزشکی مدرسه قرآن و عترت دانشگاه تهران


اردوی علمی - زیارتی مشهد (بیستم تا بیست و سوم بهمن ماه)
طبیب دوار
طبقه بندی سوره ها

سوره مبارکه ق

شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۲۵ ب.ظ

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

     ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ (1)

سوره از همین اول کار تکلیفشو با ما معلوم کرده و داره میگه که هدفش نشون دادن مجده و آدمای سوره انگار توان درک مجد رو ندارن...

     بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْکافِرُونَ هذا شَیْ‏ءٌ عَجِیبٌ (2) أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ (3) قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ (4)بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ (5)

داستان از جایی شروع میشه که منذری از جنس خودشون میاد و از قرآن مجید و انذار عظیمی حرف میزنه . ولی آدما نمیتونن قرب منذر رو با عظمت انذار کنار هم بذارن و تطابق بدن، از طرفی اگه منذر رو تایید کنن مجد خودشون تو این دنیا میره زیر سوال ، پس راحت ترین کار براشون تکذیب کردن میشه. انگار حواسشون نیست که منذر عین حق هِ ، اساس هستی هم که حق هِ .  پس با تکذیب حق دست به هر کاری که بزنی توش مریج میشی. و اینجوری میشه که از همون اول در "ضلال بعید" قرار میگیری

   أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ (6) وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ (7) تَبْصِرَةً وَ ذِکْرى‏ لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ (8) وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِیدِ (9) وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ (10) رِزْقاً لِلْعِبادِ وَ أَحْیَیْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ (11)

باید از کجا مجد رو درک کرد؟ اگه یه چیزی واقعا مجید باشه، یعنی علو داشته باشه، احاطه داشته باشه و گسترده باشه خب پس ما اینقدر در برابرش کوچیکیم که  واقعا نمیتونیم درکش کنیم، مثل یه مورچه روی تخته ی بزرگ کلاس که اصلا متوجه بزرگی تخته نمیشه؟

اینجاست که به آیات خدا خوب که نگاه کنیم جواب دستمون میاد. آسمون در عین اینکه علو داره، بنیان های بلند و ساختار محکم داره (یعنی مجد داره) زینت هم داره، ستاره های آسمون مقیاس اند برای ما که متوجه باشیم عظمت آسمون چقدره. زمین هم وقتی امتداد و گستردگیش معلومه که روش کوه و درخت باشه و  چشم ما اونارو مقیاس در نظر بگیره. با این حال جنات و حب و نخل با اینکه هر کدوم برای خودش یه نشونه ای از مجد هِ ، حیات و وجودشونو از برکت آسمون میگیرن که از همه مجدش بیشتره. (دنوّ در عین علوّ)

حالا وقتی از روی آیات یاد بگیریم برای درک هر مجدی از مقیاس مخصوصش استفاده کنیم متوجه میشیم که منذر خودش مقیاسه برای حق و همه ی بروزاتش حقّه و از ورای منذر میشه مجد قرآن و نازل کننده ی قرآن رو درک کرد.

 ولی آدمای سوره  متکبرند و فقط خودشونو بزرگ می بینند، منذر رو نمی بینند و همه رو با  خودشون میسنجند و واضحه که اصلا نمی تونن از عظمتی که منذر حرف میزنه درک داشته باشن.

     کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ (12) وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ (13) وَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ (14)

و چه اقوامی که بخاطر مجد و تکبر خودشون مقیاس سنجی شون عیب کرده بود و نتونستن مقیاس های واقعی مجد رو ببینن، تکذیب کردن و هلاک شدن...

     أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ (15) وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ (16) إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ (17) ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ (18) وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ (19) وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ (20) وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ (21) لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ (22) وَ قالَ قَرِینُهُ هذا ما لَدَیَّ عَتِیدٌ (23)

تاکید اصلی این آیه ها روی صفات قادر و علیم خداست. وقتی خدا قادرهِ  یعنی توی انجام دادن یا ندادن هر فعلی به بقیه برتری داره، علوّ داره. وقتی هم که علیم ِ  بر همه چیز احاطه و گسترش داره. مجد هم مجموع علو و گستردگیِ قادر و علیم ِ و قادر و علیم هم هردو زیر صفت حی هستند.

 با باور کردن علیم و قادر بودن خداست که قیامت برامون ملموس میشه. فقط درباره ی آیه 21 یادمون باشه که ما همیشه در رهن کارهایی هستیم که تا الان کردیم (سائق) و باید به سمت شهید شدن پیش بریم. ما همیشه در جبر سائق قرار داریم و در اختیار انتخاب شهید. هر کی همه ی اعمالش حق باشن سائق و شهیدش یکی میشه . هرچی اختیار کنه همون میشه (لَهُمْ ما یَشاؤُنَ).

     أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ (24) مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُرِیبٍ (25) الَّذِی جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِیاهُ فِی الْعَذابِ الشَّدِیدِ (26) قالَ قَرِینُهُ رَبَّنا ما أَطْغَیْتُهُ وَ لکِنْ کانَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ (27) قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ (28) ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِیدِ (29) یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ (30) وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ (31) هذا ما تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ (32) مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ (33) ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ (34)  لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ (35)

حتی با صفات مکذبین هم میشه علوّ حق رو درک کرد: تو این دنیا فقط اولش "ریب" داره، میدونه حق وجود داره ولی نمیره دنبالش تا به شهود درکش کنه. با همین ریب به خودش اجازه ی "تعدی" میده و بقیه رو از خیر محروم میکنه در حالی که در سرای حق  ظهور همین کارای به ظاهر کم میشه "کفار عنید" چون با عقلش میفهمید که حق وجود داره ولی از سر عناد نرفت دنبالش. وقتی هم که در برابر خدا که حق مبین هست قرار میگیره، هنوز  عظمت رو درک نکرده که به خودش اجازه ی مخاصمه در محضر حق رو میده . به راستی که وقتی از همون اول کار با تکذیب حق خودش رو در "ضلال بعید" قرار بده همه ی اعمالش (سائق) اونو به سمت هلاکت سوق میدن.

متقین هم زمانی "متقین" میشن که با ایمان به غیب بدونن یک احاطه و علوّ قریب وجود داره پس عهدشونو حفظ می کنند و مدام خودشونو در معرض حق قرار میدن.

     وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِی الْبِلادِ هَلْ مِنْ مَحِیصٍ (36) إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْرى‏ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ (37) وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ (38)     

همه ی تذکر ها برای کسی بیان میشه که از عقلش استفاده کنه، چون عقله که حق رو درک میکنه و با درک مجد در برابرش خاشع میشه. یا اگر هم که نمیتونه طوری که شایسته است از عقلش استفاده کنه و حق رو بفهمه، حداقل میتونه خودشو در معرض حق قرار بده  تا به شهود برسه.                                                                  

     فَاصْبِرْ عَلى‏ ما یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ (39) وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ (40) وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ (41) یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ (42)

اینجا هم دستور تسبیح برای کسیه که بعد از اینکه بوسیله ی مقیاس ها مجد و مجید رو درک کرده، بیاد و همه این مقیاس ها رو از سر راه بر داره تا مزه ی حقّ مطلق و مجد مطلق رو بچشه. و کسی که بالاتر و مجید تر باشه همه چیز رو از اون بالا میبینه و اول و آخر کار براش فرقی نمیکنه انگار همین الان آخر کار داره اتفاق میفته...

     إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی وَ نُمِیتُ وَ إِلَیْنَا الْمَصِیرُ (43) یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً ذلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنا یَسِیرٌ (44) نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعِیدِ (45)

این سه آیه هم کل سوره رو با صفات "حی" و "قادر" و "علیم"  و کلمه های ذکر و وعید و قرآن جمع بندی کرده

به نظرم هرکی "حی" و "قادر" و "علیم" رو واقعاَ درک کرده باشه انگار همین الان هم قیامت داره براش اتفاق میفته...

فایل

 

 

 

 

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۳۰
طبیب دوار

نظرات  (۵)

سلام
من که نفهمیدم منظورتان چه بود ( از این قسمتی که خانم بلالی بهش اشاره کردن ) .
اگر توضیح بدهید ممنون می شوم
یا علی
سلام دوستان
ممنون
متن روان و خیلی زیبایی بود
از زاویه قشنگی به سوره نگاه کردین به خصوص اون قسمتی که خانم بلالی گفتن و جمله زیر:
منذر خودش مقیاسه برای حق. . .
سلام و تشکر از خانم مرادیان و خانم شهسواری
خیلی خوب بود به خصوص اون قسمتی که از تکبر خفته در رفتار افراد تکذیب کننده ی مجد قرآن صحبت شده بود.
این جملات متن هم عالی بودن: ا همیشه در رهن کارهایی هستیم که تا الان کردیم (سائق) و باید به سمت شهید شدن پیش بریم. ما همیشه در جبر سائق قرار داریم و در اختیار انتخاب شهید. هر کی همه ی اعمالش حق باشن سائق و شهیدش یکی میشه . هرچی اختیار کنه همون میشه (لَهُمْ ما یَشاؤُنَ).
۰۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۴۷ میرتاج الدینی
ممنون خواهرا .....
طرز تفکر نویی بود من اینجوری به آیات سوره نگاه نکرده بودم!
اولش متوجه منظورتون از ربطی که بین "سائق" و این نکته "که هر کس در گرو اعمالی است که انجام داده" نشدم منتها فک کنم الآن منظورتونو درک کرده باشم ....
شکر جزیلا....

مرسی آبجیای عزیز
بیان ساده و روان در عین حال پرمعنا.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی