طبیب دوار

جمع دانشجویان علوم پزشکی مدرسه قرآن و عترت دانشگاه تهران

جمع دانشجویان علوم پزشکی مدرسه قرآن و عترت دانشگاه تهران


اردوی علمی - زیارتی مشهد (بیستم تا بیست و سوم بهمن ماه)
طبیب دوار
طبقه بندی سوره ها

مباحثه سوم

جمعه, ۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۵۶ ب.ظ

الحمدلله رسیدیم به مباحثه ی سوم

سوره مبارکه نصر

معنای حقیقی تسبیح، حمد و استغفار و نقش این سه مهم ، در رشد و تعالی و ارتقاء سطح حکومت دینی چیست؟

نقش ویژه رهبران دینی را در این زمینه چگونه ارزیابی می کنید؟

ارتباط این سه امر با نصرالله را چگونه توجیه می نمایید؟

با تشکر از حضور دوستان

مکان دیدار: بخش نظرات 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۰۸
طبیب دوار

نظرات  (۱۲۹)

سلام علیکم
حیفم اومد از قافله مباحثه سوم جا بمونم...
اگه دیر رسیدم حداقل میتونم بهتون یه دست مریزاد بگم...
خیلی دلپذیرانه تک تک نظراتو خوندم .
ان شالله اسم همگی ما تو لیست پرواز پرنده ی استغفار تا ابد ثبت و ماندگار بماند.
و ببردمان به سوی رب توابمان...همان که با نصرتش قوت داده به این پرنده تا فتح کند برای ما قله های کمال را.
۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۴۹ سمیرا فولادچنگ
سلام وقت همگی به خیر
می خواستم بگم اگر سوالات زودتر از زمان مباحثه روی وبلاگ قرار گیرند تا با کمی تامل و حوصله ی بیشتر ی بشه به سوالات فکر کرد و جواب داد شاید بهتر باشه ..نظر شخصی من اینه که مثلا حول و حوش 10 و 11 صبح بذارید که یه کم چالش داشته باشیم و بهشون فکر کنیم
باسپاس...
پاسخ:
یه روی چشم
موافقیم..
سوال ها گذاشته شد ، اما خواهشا برای نظم کار ، نظرات را از ساعت 3 به بعد وارد کنید.
با تشکر
سلام مجدد خدمت سید و نفیسه جان:)))
ممنونم فهیمه جان برای توضیحت پیرامون سبح و تسبیح ،خیلی استفاده کردم.(البته منظورم از اون مثال صرفا جریان دار بودن به سمت یک هدف مشخص بود)
مطالب قبل رو هم که خوندم مطالب پایه ایه خیلی خوبی بود .اگه یه کم ملموس ترش کنیم و به فرمول هایی که برای پیشبرد اهداف مد نظر آقا(اقتصاد فرهنگ عزم ملی و مدیریت جهادی)لازمه تبدیلشون کنیم خیلی عالی میشه.بازم ممنون از همه ی دوستان.خدا قوت
۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۱۱ میرتاج الدینی
سلام دوباره به همه ....
حضورتازه نفس خانم شهسواری (کوچک) رو به فال نیک میگیریم و بسیار خرسندیم از مباحثه با ایشان.....:)))
خداقوت به همه
آخه اگه تزکیه انجام بدیم و یه نقص را رفع کنیم ناخودآگاه حرکت کردیم
منم به نظرم تسبیح یه چیز کلی تر با یه دامنه وسیع تره که از لوازمش تزکیه است
به نظرم تزکیه میتونه نوعی تسبیح باشه...
سلام آبجی مهرناز خوش اومدی
خوشحال میشم حتی با تاخیر از نظرات بقیه هم بهره ببریم
فهیمه جان من فک میکنم نتیجه تزکیه تسبیح باشه
البته شما اصلاح کن
6.تسبیح خدای متعال و تسبیح نفس باهم ملازم هستند و به حقیقت واحدی برمیگردند. چراکه هر چه فرد در مسیر حق و وزدودن خودش از نقص حرکت کنه به معرفت بیشتر وشهود بیشتری میرسه و اثار تشخص و منیت از ش محو میشه و به مرحله فنا میرسه و خودش وجه رب میشه و عین ظهور حق میشه و سبحه مظهر سبوحیه الرب تعالی...
2.سبح با تسبیح متفاوت است. در سبح جریان و دوری از نقص به طریق طبیعی صورت می گیرد مثل وکل فی فلک یسبحون.
امادر تسبیح که متعدی است قرار دادن چیزی در این جریان وتنزه است(!) و التسبیح هو جعل شی‏ء آخر فی هذا الجریان و التنزّه، و هو متعدّ، و فی کلّ مورد یختلف مفهوم الکلمة باختلاف الموضوعات.

3.تسبیح دو گونه است تسبیح خدای عزوجل و تسبیح نفس برای خدا
تسبیح نفس برای خدا به این معنیست که فرد ذات خودرا از نواقص وعیوب پاک کنه تا به مرتبه بالاتر برسه تا حقیقت شهود براش محقق بشه...
تسبیح خدای متعال باید ابراز بشه که خودش مراتب مختلفی داره مثلا باکلمات واشارات یا....

4.تسبیح در انسان از جهت مادی به تلاش و اجتهاد نیکو در تامین معاش و رفع حاجت های نفس و.. است و از نظر معنوی به عبادت کردن و سعی در تهذیب نفس و تنزیه آن از بدی و دوری از ضعف و خالی شدن از مشغله های نفسانی و انجام حمد الهی و تعظیم اوست...

من چندتا نکته از التحقیق ذیل واژه سبح به نظرم جالب اومد ..البته خیلیاش گفته شد، به خصوص توسط م.شهسواری !
ضما عذر میخام گاهی ترجمه مناسبی نکردم...

1.سبح به معنای حرکت در مسیر حق بدون انحراف ونقطه ضعف است . یا بر حق بودن منزه از ضعف.
پس در ان جهت حرکت در مسیر حق و جهت دوری از ضعف لحاظ میشه . وبه همین دلیل با تزکیه و تخلیه و...فرق میکنه.
چون در تزکیه زدودن آن چیزیست که لازم نیست و حق نیست...( وحرکت و.. توش مطرح نیست.)
سباحه به معنای شنا کردن درآب با نظم بدن انحراف وغرق شدن (برام خیلی جالب بود.. تسبیح مثل شنا کردن میمونه...)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه ی آبجی های دواری ما هم اومدیم (با تأخیر یک روزه).
به نظر بنده :
تسبیح یعنی منزه دانستن خداوند از هر گونه نقص وبدی.کسی می تواند خدا را تسبیح کند که به شناخت کاملی از خود برسد چرا که انسان سراسر نقص است و هرچه برآن ها وقوف بیشتری پیدا کند صفات بیشتر ی از را از خدا سلب می کند ودر واقع اورا تسبیح می کند .وقتی انسان نقص هایی را در یک وجود نبیند ناخود آگاه به حمد آن وجود می پردازد مثلا زمانی که شما یک گل را ببینید که 1. پ‍‍زمرده نیست2.بد بونیست 3.بد رنگ نیست، نا خود آگاه به زیبایی گل پی می برید و به حمد و ثنای آن پرداخته می گویید: چه گل زیبا و باطراوت و خوش بویی واین گونه تسبیح مقدمه ای بر حمد می شود. انسان در مسیر تسبیح در جست و جوی کشف نواقص خود است ولی این کشف و شهود آغازی است برای رفع آن .مسیر رسیدن به کمال که همان رسیدن به خداست یک مدار است که انسان در آن سبح(شنا) می کند مانند سبح خورشید در مدار خود برای رسیدن به جایی که برایش مقدر شده .اما انسان بدون داشتن بستر مناسب امکان طی این مسیر برایش مقدور نیست.واینجاست که استغفار مطرح می شود .انسان از خداوند باید طلب کند اما چه چیز را؟!غفران گناه را.گناه یعنی چه؟! گناه همان نافرمانی حق است که به سان غباری پنجره قلب انسان را می پوشاند و مانع از رسیدن پیام هدایت می شود،مانع از شنیدن و سمع ندای منادی ایمان می گردد.پس اگر با استغفار این غبار پاک گردد پنجره قلب انسان گشوده می شود سمت انوار هدایت الهی . وجودش عاری میگردد از منیت و خودبزرگ بینی وقلبش خاضع می گردد.حالا دیگر عینک تکبر از چشم هایش برداشته شده و می تواند عیوب ونواقص خود را ببیند وتسبیح حقیقی به جا آورد که در نهایت به دیدن زیبایی ها و کمال مطلق ذات مقدس حق منتهی شود و این مقدمه ای است بر حمد الهی.
در انتهای سوره خداوند به صفتی از خود اشاره می کند که راهنمایی است برای رسیدن به این حمد...تواب بودن خداوند است که به انسان عاصی جرأت می دهد که اگر در هر نقطه ای از مسیر رو به اسفل السافلین است بایستد.در واقع تواب بودن خداوند نشان از دور برگردان های بی نهایتی است که در مسیر تنزل کردن و رفتن به اسفل السافلین است و البته توبه هم یعنی دور زدن و وارد مسیر درست شدن اما به معنای رسیدن به کمال نیست چرا که با دور زدن فقط وارد مسیر شده وجهتش عوض شده ودر واقع یک شروع نو و یک نقطه استارت جدید است و حالا باید عزمش را جزم کند که با همان تسبیح و حمد و استغفار به کمال حقیقی انسانی برسد.
ببخشید زیاد حرف زدم و ممنون می شم از همه دوستان که اشکالات بنده در این زمینه را یاد آور شده و کمک به حل آن نمایند .
سلام خ مردانی عزیز
تزکیه زدودن ناخالصی و اون چیزی که حق نیست از یک متن سالمه ولی توی تسبیح که به معنی حرکت در مسیر حق بدون انحراف وضعفه ،قید حرکت ،جریان داشتن وکنارزدن محدودیت ها وجود داره.... توی تزکیه تاکیدی روی حرکت نیست... این تسبیحه که نتیجه ش سبقته....
والسابقون السابقون اولئک المقربون....
البته دوستان پیشکسوت اصلاح بفرمایید...
[معنى حمد و فرق آن با مدح‏]
(الْحَمْدُ لِلَّهِ) کلمه حمد بطورى که گفته‏اند به معناى ثنا و ستایش در برابر عمل جمیلى است که ثنا شونده باختیار خود انجام داده، بخلاف کلمه (مدح) که هم این ثنا را شامل میشود، و هم ثناى بر عمل غیر اختیارى را، مثلا گفته مى‏شود (من فلانى را در برابر کرامتى که دارد حمد و مدح کردم) ولى در مورد تلألؤ یک مروارید، و یا بوى خوش یک گل نمى‏گوئیم آن را حمد کردم بلکه تنها مى‏توانیم بگوئیم (آن را مدح کردم).
براى اینکه خداى سبحان مى‏فرماید:
(ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ، این است خداى شما که خالق هر چیز است)، «5» و اعلام میدارد که هر موجودى که مصداق کلمه (چیز) باشد، مخلوق خداست، و نیز فرموده: (الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ آن خدایى که هر چه را خلق کرده زیبایش کرده)، «6» و اثبات کرده که هر چیزى که مخلوق است به آن جهت که مخلوق او است و منسوب به او است حسن و زیبا است، پس حسن و زیبایى دائر مدار خلقت است، هم چنان که خلقت دائر مدار حسن میباشد، پس هیچ خلقى نیست مگر آنکه به احسان خدا حسن و به اجمال او جمیل است، و بعکس هیچ حسن و زیبایى نیست مگر آنکه مخلوق او، و منسوب به او است.
و نیز فرموده: (هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ او است خداى واحد قهار)، «1» نیز فرموده: (وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ، ذلیل و خاضع شد وجوه در برابر حى قیوم) «2» و در این دو آیه خبر داده است از اینکه هیچ چیزى را به اجبار کسى و قهر قاهرى نیافریده، و هیچ فعلى را به اجبار اجبار کننده‏اى انجام نمیدهد، بلکه هر چه خلق کرده با علم و اختیار خود کرده، در نتیجه هیچ موجودى نیست مگر آنکه فعل اختیارى او است، آن هم فعل جمیل و حسن، پس از جهت فعل تمامى حمدها از آن او است.
و اما از جهت اسم، یک جا فرموده: (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏، خدا است که معبودى جز او نیست، و او را است اسماء حسنى)، «3» و جایى دیگر فرموده: (وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمائِهِ، خداى را است اسمایى حسنى، پس او را به آن اسماء بخوانید، و آنان را که در اسماء او کفر مى‏ورزند رها کنید، و بخودشان واگذارید)، «4» و اعلام داشته که او هم در اسمائش جمیل است، و هم در افعالش، و هر جمیلى از او صادر مى‏شود.
پس روشن شد که خداى تعالى هم در برابر اسماء جمیلش محمود و سزاوار ستایش است، و هم در برابر افعال جمیلش، و نیز روشن شد که هیچ حمدى از هیچ حامدى در برابر هیچ امرى محمود سر نمى‏زند مگر آنکه در حقیقت حمد خدا است، براى آنکه آن جمیلى که حمد و ستایش حامد متوجه آنست فعل خدا است، و او ایجادش کرده، پس جنس حمد و همه آن از آن خدا است.
[استشهاد بر اینکه جنس حمد و همه حمد از آن خدا است‏]
از سوى دیگر ظاهر سیاق و به قرینه التفاتى که در جمله: (إِیَّاکَ نَعْبُدُ) ...، بکار رفته، و ناگهان خداى سبحان مخاطب بندگان قرار گرفته، چنین دلالت دارد که سوره مورد بحث کلام بنده خداست، به این معنا که خداى تعالى در این سوره به بنده خود یاد مى‏دهد که چگونه حمدش گوید، و چگونه سزاوار است ادب عبودیت را در مقامى که مى‏خواهد اظهار عبودیت کند، رعایت نماید، و این ظاهر را جمله (الْحَمْدُ لِلَّهِ) نیز تایید میکند.
[بیان اینکه خدا از حمد حامدان منزه است و دلیل آن‏]

براى اینکه حمد توصیف است، و خداى سبحان خود را از توصیف واصفان از بندگانش منزه دانسته، و فرموده: (سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ، إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ، خدا منزه است از آنچه توصیفش مى‏کنند، مگر بندگان مخلص او)، «1» و در کلام مجیدش هیچ جا این اطلاق را مقید نکرده، و هیچ جا عبارتى نیاورده که حکایت کند حمد خدا را از غیر خدا، بجز عده‏اى از انبیاء مخلصش، که از آنان حکایت کرده که حمد خدا گفته‏اند، در خطابش به نوح ع فرموده: (فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ، » و از ابراهیم حکایت کرده که گفت: (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْکِبَرِ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ، )
و اما غیر این موارد هر چند خداى تعالى حمد را از بسیارى مخلوقات خود حکایت کرده، و بلکه آن را به همه مخلوقاتش نسبت داده، و فرموده: (وَ الْمَلائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ)، «7» و نیز فرموده:
(وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ)، «8» و نیز فرموده: (وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ،
الا اینکه بطورى که ملاحظه مى‏کنید همه جا خود را از حمد حامدان، مگر آن عده که گفتیم، منزه میدارد، هر جا سخن از حمد حامدان کرده، حمد ایشان را با تسبیح جفت کرده، و بلکه تسبیح را اصل در حکایت قرار داده، و حمد را با آن ذکر کرده، و همانطور که دیدید فرموده: تمامى موجودات با حمد خود او را تسبیح مى‏گویند.
خواهى پرسید چرا خدا منزه از حمد حامدان است؟ و چرا نخست تسبیح را از ایشان حکایت کرده؟ مى‏گوییم براى اینکه غیر خداى تعالى هیچ موجودى به افعال جمیل او، و به جمال و کمال افعالش احاطه ندارد، هم چنان که به جمیل صفاتش و اسماءش که جمال افعالش ناشى از جمال آن صفات و اسماء است، احاطه ندارد، هم چنان که خودش فرموده: (وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً، احاطه علمى به او ندارند). «10»
بنا بر این، مخلوق خدا به هر وضعى که او را بستاید، به همان مقدار به او و صفاتش احاطه یافته است و او را محدود به حدود آن صفات دانسته، و به آن تقدیر اندازه گیرى کرده، و حال آنکه خداى تعالى محدود بهیچ حدى نیست، نه خودش، و نه صفات، و اسمائش، و نه جمال و کمال افعالش، پس اگر بخواهیم او را ستایش صحیح و بى اشکال کرده باشیم، باید قبلا او را منزه از تحدید و تقدیر خود کنیم، و اعلام بداریم که پروردگارا! تو منزه از آنى که به تحدید و تقدیر فهم ما محدود شوى، هم چنان که خودش در این باره فرموده: (إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ، خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید). «1»
اما مخلصین از بندگان او که گفتیم: حمد آنان را در قرآن حکایت کرده، آنان حمد خود را حمد خدا، و وصف خود را وصف او قرار داده‏اند، براى اینکه خداوند ایشان را خالص براى خود کرده.
پس روشن شد آنچه که ادب بندگى اقتضاء دارد، این است که بنده خدا پروردگار خود را به همان ثنائى ثنا گوید که خود خدا خود را به آن ستوده، و از آن تجاوز نکند، هم چنان که در حدیث مورد اتفاق شیعه و سنى از رسول خدا (ص) رسیده که در ثناى خود مى‏گفت: (لا احصى ثناء علیک، انت کما اثنیت على نفسک) «2» پروردگارا من ثناء تو را نمى‏توانم بشمارم، و بگویم، تو آن طورى که بر خود ثنا کرده‏اى.
پس اینکه در آغاز سوره مورد بحث فرمود: (الْحَمْدُ لِلَّهِ) تا باخر، ادب عبودیت را مى‏آموزد، و تعلیم مى‏دهد که بنده او لایق آن نبود که او را حمد گوید، و فعلا که مى‏گوید، به تعلیم و اجازه خود او است، او دستور داده که بنده‏اش بگوید.
سلام..
بچه ها به نظرم رسید در مورد(فسبح بحمده) واینکه چرا همیشه حمد باتسبیح میاد قسمتی از المیزان سوره حمرو بذارم..
از اینکه زیاده عذر میخام...
سلام خانم هاشمی
این جور حرف شما با تزکیه که اونم زدودن هست چه فرقی داره؟
بنظرم اینکه استاد مدام سر کلاس می فرمودند حال ما خوب نمیشه مگر اینکه نقشامون رو درست انجام بدیم خودش توی بعد فردی یجور تسبیحه ، بر طرف کردن نقایص نقشامونه که رفع این نقایص وانحرافات باعث قرب به خدا میشه.... که بدنبال قرب آرامش حاصل میشه... واونوقت حال آدمها خوبه خوبه .....
یا محوّل الحول والاحوال حول حالنا الی احسن الحال....
سلام برخواهرای عزیز....
نظراتون فوق العاده بود.. خدا قوت ...
وقتی داشتم نظرات رو می خوندم مدام یاد سوره های دیگه می افتادم...
ناس....فلق ...جربان..حرکت ...الی الله
نصر ...جریان ... حرکت...
خیلی حس خوبیه وقتی میبینی یه خدای تواب هر لحظه منتظر بازگشت ورجوع بنده هاست به سمت خودش...
به بنده ها نصر الهی میرسد... فتح وگشایشی عظیم برایشان حاصل می شود وانسان عاجزانه تسبیح واستغفار می کند واین چنین قصه تا خدا ادامه دارد...خدای "ربی" که انسانها سوق یابند به سمت او...تا انسانها جریان داشته باشند...خدای ربی که عاشق است ...وباید معشوق باشد...
به راستی که سقوط آدمی در سکون اوست.....
سلام بر همه دوستان طبیب دواری عزیزم
بابا من چند روز سعادت نداشتم، شما کولاک کردید، خدا قوت
ان شا لله خدا قسمت کنه ما هم از سوره بعد در خدمت باشیم...
یه نکته دیگه هم اینکه از ترتیب واژگان میشه گفت:
انسان هر قدر حمد و ثناى الهى بکند باز حق شکر او را ادا نخواهد کرد، و باز در پایان این حمد و ثنا باید از تقصیر خویش روى به درگاه خدا آورد و استغفار کند
و اینجاست که این دقت یابد حاصل بشه که :
گاهی تازه بعد از پیروزی و فتح ها ، وسوسه هاى شیطان شروع مى شه، و حالت غرور از یکطرف و تندروى ازطرف دیگه، به وجود مى آد و اینجاست که باید به یاد خدا بود، و پیوسته استغفار کرد تا هیچیک از این حالات پیدا نشود و یا اگر پیدا شده بر طرف گردد
وما ارسلنا لرسول الا لیطاع باذن الله ولوانهم اذ ظلموانفسهم جاءوک فاستغفروالله واسغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما...
بسیاراستفاده کردیم....
از میانه ی راه دیگه سعادت نشد به طور "زنده " از نظراتتون استفاده کنیم
الان همه رو خوندم.............بسی استفاده کردیم،ممنون
من هم چند جمله به ذهنم زد :
در دو دو جای قرآن (نصر 1 / صف 13) واژه نصر همراه فتح آمده است >>>>>از اینجا شاید بشه نتیجه گرفت که اگر نصر از راه برسد ، حتما فتح اتفاق می افتد
و از آنجا که واژه نصر متصل به الله است پس>>>>>نصر از آن خداست و آن را به هرکس که بخواهد می دهد ....در زمان مناسبش
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۲۴ میرتاج الدینی
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم........
آفرین برحسن انتخاب و همتتان......
حال مان صحیفه ای شد.......
التماس دعا....
صحیفه سجادیه دعای 31
خدایا، ای آن که زبان وصف کنندگان ز وصف فرو مانَد،
ای آن که امید آرزومندان از تو فراتر نمی‌رود.
ای آن که مزد نیکوکاران نزد تو تباه نمی‌گردد.
ای آن که پرستندگان بیش از همه از تو می‌ترسند.
ای آن که پرهیزگاران بیش از همه از تو بیم در دل دارند.
این، جایگاه کسی است که گناهانش او را بازیچه‌ی دست خود کرده‌اند و خطاها عنان اختیارش را در کف گرفته‌اند و شیطان بر وی چیره گشته، و او از روی سستی در عمل به آنچه فرموده‌ای، کوتاهی کرده، و از سَرِ فریب، آنچه را نهی کرده‌ای، مرتکب شده است؛
همچون کسی که نمی‌داند هستی‌اش در دست قدرت توست، یا همچون کسی که بخششِ بسیارِ تو در حقِ خودش را انکار می‌کند، تا آن زمان که چون چشم بصیرتش گشوده شود و ابرهای کوری از برابرش پراکنده گردند، ستم‌هایی را که در حق خود کرده، برشمرد، و در مخالفت‌هایی که با پروردگار خود ورزیده، بیندیشد. پس نافرمانیِ بزرگ خود را بزرگ، و مخالفتِ سنگین خود را سنگین می‌بیند.
آن گاه رو به سوی تو می‌آورد، در حلای که به تو امیدوار و از تو شرمنده است، و از سَرِ اطمینان روی دلش را به آستان تو گردانیده، و با یقین خویش، طمع ورزانه، آهنگ تو کرده، و مخلصانه، با توشه‌ی ترس خود نزد تو آمده است. چشم امیدش از هر چه غیر تو که دیگران را به طمع انداخته، بسته شده است، و دلش از ترس هر چه غیر تو که دیگران را به وحشت افکنده، تهی گشته.
اکنون، با حال زار و نزار در حضورت ایستاده، و با فروتنی چشم بر زمین دوخته، و در پیشگاه عزّتت، سرش را به خواری فرود آورده، و فروتنانه، راز دلش را که تو به آن داناتری، با تو در میان نهاده، و متواضعانه برخی گناهان خود را شمرده، که تو شمارشان را بهتر می‌دانی، و از آن کارهای ناپسندی که به قضای تو مایه‌ی رسوای‌اش گشته، به درگاه تو استغاثه می‌کند؛ گناهانی که خوشی‌های آنها از میان رفته است و فرجام‌های بدشان تا همیشه دامنگیر وی خواهد بود.
ای معبود من، اگر چنین بنده‌ای را کیفر دهی، عدل تو را منکر نشود، و اگر او را ببخشایی و به رحمت خود بنوازی، بخششت را [پیش لطف تو] بزرگ و شگفت نشمارد؛ زیرا تو آن پروردگار بزرگواری که آمرزش گناهانِ سترگ در نگاهت بزرگ نباشد.
خدایا، این منم که نزد تو آمده‌ام، در حالی که فرمانبردار تواَم به دعایی که بدان امر کرده‌ای، و خواهان وفا به وعده‌ی اجابتت هستم؛ آن جا که فرموده‌ای: «بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.»
خدایا، پس بر محمد و خاندانش درود فرست و با بخشش خود به من روی آور، همچنان که من با اعتراف خود به درگاه تو روی آورده‌ام، و مرا از پرتگاه گناهان برآور، آن سان که من خود را برای تو پَست گردانده‌ام، و لغزش‌هایم را در پرده‌ی عفو خود بپوشان، آن گونه که در انتقام گرفتن از من درنگ فرموده‌ای.
خدایا، قصد مرا در فرمانبرداری‌ات استوار ساز، و بصیرتم را در پرستش خود قوی گردان، و مرا به کارهایی توفیق ده که با آنها آلودگی گناه را از من بشویی، و چون بخواهی مرا بمیرانی، بر آیین خود و آیین پیغمبرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ بمیران.
خدایا، اینک که در پیشتگاه تو ایستاده‌ام، از گناهان بزرگ و کوچک، و بدی‌های پنهان و اشکار، و لغزش‌های گذشته و اکنونِ‌خود به سوی تو باز می‌گردم؛ مانند کسی که بازگشته و دیگر اندیشه‌ی هیچ گناهی را به خود راه نمی‌دهد و آهنگ گناه نیز نخواهد کرد.
ای معبود من، تو خود در کتاب استوارت فرموده‌ای که بازگشت بندگانت را آغوش می‌گشایی و بدی‌هایشان را می‌آمرزی و آنان را که از گناه به سوی تو باز می‌گردند دوست می‌داری. پس آن گونه که وعده فرموده‌ای، بازگشت مرا پذیرا شو، و چنان که بر عهده گرفته‌ای، از بدی‌های من درگذر، و آن سان که شرط کرده‌ای، محبت خود را بر من لازم گردان.
ای پروردگار من، شرط من با تو این است که دیگر به کاری رو نکنم که پسندِ تو نیست و بر عهده می‌گیرم که گِرد کاری نگردم که تو را خوش نمی‌آید، و پیمان می‌بندم که دوری گزینم از هر چه معصیتِ توست.
خدایا، تو از من به آنچه می‌کنم آگاه‌تری. پس گناهانی را که می‌دانی، بر من ببخشای، و به قدرت خود، مرا به سوی آنچه دوست می‌داری برگردان.
خدایا، حقوقی بر عهده‌ی من است که بعضی را به یاد دارم و برخی را فراموش کرده‌ام، ولی همه‌ی آنها پیشِ چشمِ همیشه بیدارِ تو، و در احاطه‌ی علم توست که فراموشی بدان راه نمی‌یابد. پس تو خود آن حقداران را عوض ده، و گناهِ مربوط به حقِ ایشان را بر من ببخشای، و بار سنگین آن را بر دوش من سَبُک گردان، و مرا از انجام دادنِ گناهی همانند آن در امان دار.
خدایا، بازگشت من از گناه پایدار نخواهد ماند مگر این که تو مرا نگاه داری، و از خطاها باز نتوانم ایستاد مگر این که تو مرا نیرو دهی. پس با نیرویی کفایت کننده مرا توانایی ده، و با عصمتی بازدارنده از گناه، یاری‌ام فرما.
خدایا، چه بسا بنده‌ای که از گناه به درگاه تو باز گردیده، و تو به علم غیب خویش می‌دانی که او توبه‌ی خود را خواهد شکست و بار دیگر به گناه و خطای خود باز خواهد گشت. پناه می‌برم به تو که چنین باشم، پس این توبه‌ی مرا توبه‌ای قرار ده که بعد از آن نیازمند توبه‌ای نشوم؛ توبه‌ای باشد که بار گناهان گذشته را از من بردارد، و مرا در باقی عمر، از گزندِ گناهان به سلامت دارد.
خدایا، من از نادانی خود نزد تو پوزش می‌طلبم، و برای کردار ناشایست خود، بخشایش می‌خواهم. پس بر من منّت گذار و در سایه‌ی رحمت خویش جایم ده و تفضّل فرما و بر ما جامه‌ی عافیت بپوشان.
خدایا، من از هر کاری که خواستِ‌ تو نبوده یا دوستی‌ات را از میان می‌برده است، توبه می‌کنم: از هر اندیشه‌ی بد که به دلم راه یافته، و هر نگاه زیر چشمیِ گناه آلود، و هر گفتار نابجای زبانم؛ توبه‌ای که با آن یکایک اعضایم از عقوبت‌های تو به سلامت مانند، و از خشم دردناک تو که تجاوزگران از آن در هراس‌اند، ایمنی یابند.
خدایا، بر تنهایی من در پیشگاه خود، و تپش‌های قلبم از ترس خود، و لرزه‌های اعضایم از شکوه خود، رحمت آور؛ زیرا گناهانم ـ ای پروردگار من ـ مرا در برابر تو به رسوایی افکنده است. اگر به خاموشی تن دهم، هیچ کس به جای من سخن نخواهد گفت، و اگر برای خود شفاعت خواهم، سزاوار آن نباشم.
خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و لطف خود را شفیع گناهان من ساز، و به آیین مهربانی خویش از بدی‌های من درگذر، و مرا به آنچه سزاوار آنم عقوبت مفرما، و سفره‌ی احسان خود را بر من بگستران، و زشتی‌های مرا پرده‌پوشی نما، و با من همانند شخص پیروزمندی رفتار کن که بنده‌ای خوار و ذلیل در برابرش به زاری در افتاده و او آن بنده را به مهر می‌نوازد، یا همچون توانگری که بنده‌ای فقیر بر سَرِ راهش نشسته و او آن بنده را بی‌نیاز می‌سازد.
خدایا، هیچ کس مرا پناه ندهد، پس عزّت تو باید مرا در پناه خود گیرد. هیچ کس پیش تو از من شفاعت نخواهد کرد، پس فضل تو باید شفیع من گردد. گناهانم مرا به هراس افکنده است، پس عفو تو باید در امانم دارد.
همه‌ی آنچه را گفته‌ام، از آن رو نیست که از زشتی کار خویش بی‌خبرم و کردار ناپسند پیشین خود را از یاد برده‌ام، بلکه می‌خواهم آسمان تو و هر کس در آن است، و زمین تو و هر کس بر روی آن است، همگی، پشیمانیِ آشکار من در پیشگاه تو و توبه‌ام را که با آن به تو پناه آورده‌ام، بشنوند،
تا شاید یکی از ایشان، به لطف تو، بر پریشان حالیِ من دل بسوزاند، یا آشفتگی‌ام او را به رقّت آورد و در حقِ من دعایی کند که آن را پیش از دعای من به استجابت رسانی، و یا از من شفاعتی کند که نزد تو از شفاعت من استوارتر باشد و به سبب آن از بند خشمت رهایی یابم و در حریم خشنودی‌ات پای نَهم.
خدایا، اگر پشیمانی پیش تو بازگشت به سوی توست، پس من پشیمان‌ترینم؛ و اگر گناه نکردن همان توبه کردن است، پس من توبه کارترینم؛ و اگر پوزش خواهی از گناه سبب آمرزش است، پس من از تو پوزش می‌خواهم.
خدایا، همچنان که ما را به توبه فرمان داده‌ای و پذیرفتن توبه را بر عهده گرفته‌ای و همان گونه که ما را به دعا برانگیخته‌ای و اجابت آن را وعده فرموده‌ای، پس بر محمد و خاندانش درود فرست و بازگشت مرا به سوی خویش آغوش گشای، و مرا با ناامیدی از رحمت خود برمگردان. این تویی که گناهکاران را می‌پذیری و با خطا پیشگانِ بازگشته از گناه مهر می‌ورزی.
خدایا، بر محمّد و خاندانش درود فرست، زیرا تو ما را به همّت او راه راست بنمودی؛ و بر محمد و خاندانش درود فرست، چون به هدایت او نجاتمان بخشیدی؛ و بر محمد و خاندانش درود فرست؛ درودی که در روز رستاخیز و روز احتیاج به تو، ما را دستگیر شود، که تو بر هر کار توانایی، و بر آوردنِ این خواسته‌ها بر تو آسان است.
ما برگشتیم و اونچه که از ادامه ی صحبت ها دست گیرم شد این هست که نصر الهی با استغفار رهبر جامعه ی اسلامی و با حمایت خداوندی که تواب هست به فتح می رسه و این فتح در واقع گذر از یک مرحله به مرحله ی بالاتر و با نزدیک شدن به خدا همراه است در طول این مسیر رهبر باید تسبیح داشته باشد و نواقص موجود را برطرف سازد و با چشم زیبا بین زیبایی های راه را تا رسیدن به هدف را برای مردمش نمایان سازد در این جاست که حرکت رو به جلوی جامعه اتفاق می افتد.
ﻣﻦ ﺗﻮ ﻓﻀﺎﻱ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺼﺮ ﻧﺒﻮﺩﻡ
ﻭﻟﻲ ﺑﻨﻆﺮﻡ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻛﻠﻲ اﻳﻦ ﺳﻪ ﻛﻠﻤﻪ ﺭﻭ ﺗﻮ ﻏﺎﻟﺐ ﻭاﮊﻩ ﻛﻠﻲ ﺩﻳﻦ ﺑﮕﻨﺠﻮﻧﻴﻢ ﻳﻌﻨﻲ ﺗﺎﺑﻊ ﺑﻮﺩﻥ و ﺧﺸﻮﻉ ﺩر ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ اﻟﻬﻲ
یعنی ﻋﺒﺪ ﺑﻮﺩﻥ
سلام سمیرا جان ممنون از حضورت بسیار ممنون
شما نه تنها عضو ید بلکه آبجی ما هم محسوب میشید
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۴۵ سمیرا فولادچنگ
خب آره وقتی خداهست دیگه غیر اون چیزی نیست که تازه بخواد سخت باشد
نمیدونم وقتی اسم رهبر حکومت اسلامی میاد تو ذهنم یاد وزر سوره انشراح می افتم
شاید که نه آره حق با شماست.از جهتی کار آسانی است ولی من آسونی ش را درک نمیکنم و توی کلاس کارم نیست(:
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۴۲ میرتاج الدینی
و البته اون چرخه ای رو که قبلا بهش رسیدید هم شما هم خانم صادقی چرخه ای که از تسبیح و حمد واستغففار شروع میشد و به نصرت و فتحی جدید میرسید نشان از تدبیر ربوب داشت که رب تواب برای بندگانش تهیه دیده بود......
امیدوارم درست فهمیده باشم.....
خ فولاد چنگ عزیز.من زیاد اسما بلدنیستم. اما به نظرم بر اساس سوره باید دنبال آسونی های رهبر بودن بود. از این جهت که هم نصرت الهی رو داری و هم تواب بودن او رو. حامی از این محکمتر کی داره؟
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۳۸ میرتاج الدینی
چرا جولان؟؟
چیزهایی که گفتید عین حقیقت بود حمد یعنی سپاس و ستایش خدا بر زیبایی هایی که اختیاری و با قدرتش ایجاد نموده و از آنجا که ما هیچ کدام از خودمون اختیاری در آفریدن زیبایی نداریم پس هر زیبایی که میبینیم از آن خداست در واقع هر چیزی زیبایی دارد و هر زیبایی نشان از خدا دارد و مقام حمد و یا همان معرفت حمد یعنی دیدن این زیبایی ها که نوعی رزق معنوی هم برای حامد محسوب میشود به خاطر همین ما جز خدا را مدح می کنیم نه حمد..... وحمد فقط مخصوص خداست
اینها رو در تایید حرف شما زدم هر چند حرف شما کامل بود......
از ارتباطی که با سوره ایجاد نمودید بسی لذت بردیم ممنون
در ضمن شما نه تنها عضوی از ما نیستید بلکه تاج سرید سمیرا جان.
:-D
خ میر تاج الدینی انشاالله با شما
ی نکته ای درباره رب به ذهنم رسید: از اون اول تا آخر ازهمون نصرت تا دخول و فتح و ارایه مکانیزم همه و همه ذیل تدابیر حکیمانه ربه و این برا افراد خارج گود خوبه که بدونن اینقدر از دخول دسته ای به دین خدا جوگیر نشن و فکر کنن کار خودشونه و بس. البته این حرفا از ساحت پیامبر بریه و واسه خودم گفتم!
یه چیزی که به ذهنم رسید را هم می نویسم شما نظر بدهید.
توی رساله ی توحید و اسما می خوندم که انسان باید به توحید صفاتی برسد.یعنی اینکه وقتی آب می خورد نه تنها صفت سیراب کننده ی اب را از خدا بداند بلکه جون حدیث امام علی که فرمودند من شی را نمی بینم بلکه خدا را همواره با آن می بینم .در این آبی که می نوشد خدا را ببیند.
می خواهم مطلب را به اینجا برسانم که شاید حمد یعنی زیبا دیدن.و ایا چیزی منهای خداوند زیبایی دارد ؟پس حمد یعنی خدا را ببینی با اشیا.یعنی مرتبه ی حمد است که تسبیح می آورد .دیدن خداوند است که انسان را نسبت به هر چه غیر اوست دلچرک می کند.
و چه کار سختی بر دوش رهبر یک جامعه خواهد بود.اینکه خدا را ببیند و به مردم بنمایاند
اینها جولاناتی بیش نبودند.شرمنده از پرحرفی ام.
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۲۵ میرتاج الدینی
امروز فقط داشتم یاد می گرفتم و تشکر می کردم
خیلی کیف کردم ذوق آور بود الحمدلله....
نقطه اوجش هم برا من دعای صحیفه بود
بچه ها خدا برامون حفظتون کنه
از گناهاتون بگذره تا پاک و مطهر مهمون سفره قرآن باشید.....
اگر که الان بیدار نباشید بدانید ک بالگد دشمنان بیدار خواهید شد.
امروز دقیقا این حس بهم دست داد که چرا نتونستم وقتم رو تنظیم کنم که به موقع بیام ولی ..
حدود نیم ساعت متنای شما رو می خوندم.
به نظرم این سیستم جاری مباحثه که با دوربین نظرات شما یک سیستم استغفاری محسوب میشه خیلی قابل تحسینه..
خوشحالم که من رو عضوی از گردان خودتون به حساب می آورید..
فقط خواستم به قول آقای رضازاده ساکت نبوده باشم و بگم هستم و بگم:«زنده باد»!!
از تو مى خواهم از لغزش، دست مرا بگیرى از گناهان، که مرا سخت در هم فشرده و از همه سوى فرو گرفته و هلاک کرده است روى به تو مى کم، و از آنها گریخته و توبه کرده، سوى تو آیم، پس توبه مرا بپذیر، پناه به تو آورده ام پس مرا در پناه گیر، و از تو زنهار خواسته ام پس مرا خوار مکن و از تو مسئلت مى کم پس مرا نومید مگردان. چنگ در آستان تو زدم پس مرا رها مکن. از تو حاجت خواستم مرا محروم نگردان.
صحیفه سجادیه
در ادامه صحبت خ صادقی عزیز؛ رهبر باید بعد از فتح موقعیت تدبیری را حفظ کند و ی وقت ب واسطه سرعت ایمان آوردن مردم این مقام را تضعیف نکنه
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۰۵ میرتاج الدینی
الهی آمین.....
منم موافقم با آبجی مزضیه
"...ای انکه به نام غفور و رحیم نامیده می شوی درود فرست بر محمد و آل او و توبه مرا بپذیر و عملم را پاکیزه دار و بر سعی و کوششم پاداش عطا فرما و به تضرع و زاریم ترحم کن و صدای دعایم را از سمع قبول خود، دور و مستور نساز و سوال و درخواستم را عطا کن و محروم و نا امید مگردان ای پناه بخش فریاد خواهان...."
...به نظر بنده از انجا که الله جامع صفات الهی است.شاید بتوان دوربین را برای درک بهتر ز پایین قرار داد و گفت: برای هر نصر و فتحی نیاز به تمامی وجوه صفات الهی است و آن همان الله است
و تسبیح و فتح و استغفار از دریچه رب( باتوجه به معنای ربوبیت) اختصاصی میشود...
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۰۰ میرتاج الدینی
ممنون از نظر آبجی سعیدی گلم
ممنون از لطفتون به نظرات
اگه انظر ی هم داری خوشحال میشیم به اشتراک بذاریم ........
بچه ها هرکی نکته الله و رب رو فهمید بیاید نظر بذاره
خدا رو شکر که امروز هم از نظرات خوبتون بهره مند شدم . خدا توفیق بده همیشه پا سفره قرآن باشیم.
سلام خواهرای خوبم من همین الان وقت کردم بیام اما کلی استفاده کردم راستش یه دید جدید از سوره بهم داد ممنون از همتون
خوب نکته ای اشاره کردید جای تامل دارد
من هم از ساعت مباحثه راضی هستم
تک تک آبجی ها و شاهد عزیز که امروز از نظرات خوبتان بهره مند شدم خیلی ممنونم
اجرکم عندالله....
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۴۸ میرتاج الدینی
تشکر از آبجی صادقیه عزیزمون
خدا خیرکثیر بهتون بده انشاالله........
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۴۷ میرتاج الدینی
شاهد خیلی لذت بردیم
ممنون
مفید و گهر بار
مثل همه ی آبجیا........
حدیث کسا بخونیم تا انشاالله خدا ما رو یاری کنه تا در انجام دادن وظایفمون کم نیاریم. راستی ی نکته برای نصر و دین اسم الله رو آورده اما برای تسبیح اسم رب...
بنده از زمان مباحثه بسی رضایت دارم چرا که از فردا انشاالله قبل از آن منزل نخواهم بود و حدود ساعت مباحثه میرسم منزل و...
ومن الله توفیق همه خواهران...:*
بچه ها از حضور همه خیلی ممنون و خوشحالم از این بابت که چیزهای زیادی از آبجی ها یاد میگیرم
با شاهد مئافقم این صفت تواب بودن خدا خیلی امید بخشه.
به یاد حدیث کسا جمعه ها امروز همه باهم دوباره بخوانیم
مارا هم دعا کنید
رهبر باید تواب بودن خداوند رو مد نظر داشته باشه. این خودش ی امیده که قرار نیست حرکت الهی بایسته. ی نکته تو جزوه درباره تواب بودن رب هست و در واقع تواب بودن خدا به معنای اراده و رضایت او در بهره مند ساختن انسان از رحمت خاص خود و درک فیض و عنایات ویژه ست.
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۳۲ میرتاج الدینی
میشه خواهش کنم نظرتون رو در ارتباط با ساعت مباحثه هم بیان کنید.....
ممنونم
...وقتی به سوره نصر میرسیم از اینکه هستند که برای ما استغفار کنند خوشحال میشیم.
و از اینکه ولی باشی و برای دیگران استغفار کنی، احساس مسئولیت میکنی.
و برای اینکه به بهترین ولی ها نزدیک شوی و مورد استغفار عظیم قرار گیری بایستی شاء خود را در معرض شاء رب قرار دهی...
به امید بهترین شاء ها...
آره با توجه به حرف شاهد عزیز سوره حاکمیت دین الهی رو با توجه به فتح هم بیان میکنه
احسنت
اینجاست که لزوم رهبری و ولایت معلوم میشه.
رهبری و طارقی بصیر که راه بلد باشه و آگاه و آشنا به خیر ها و شرها که تجلی ای از اسم رب باشه .
میتونیم تو بحث پس زمینه سوره هم وارد شیم و فضای قبل و بعد از فتح رو هم ی نظر ببینیم. فضایی که دین خدا جایگاه چندانی نداره حالا تبدیل به حاکمیت دین خدا شده
خ مردانی عزیز . همونطور که گفتید داشتن رای داشتن انگیزه ست . برای رهبر داشتن رای قابلیت دیدن نتیجه هم باید ضرب بشه. انگار دیدن ی رهبر با دیدن ی سرباز فرق میکنه. فکر کنم این باعث تفاوت تو شدت انجام وظایف بشه
جمله آخر جمع بندیت تکبیر داشت آبجی نفیسه
بچه ها خیلی خوب بود سوره نصر کلی بهم چسبید.
خیلی نامفهوم بود.
نه آبجی جان.
کل پی و بنای آن ساختمان دین است.نه بخشی از آن.
تسبیح و حمد را بایستی سکانس به سکانس ببینیم
یعنی: اینکه یکی میبینه که ما نیاز به دین داریم و دست به کار میشه پایه اونو میریزه داره استغفار ما رو میکنه.اینکه ما میبینیم که نیاز به دین داریم یعنی شناسایی نقص و رفتن ما به دین یعنی تسبیح.اینکه دیگران رو بیاریم وسط معرکه یعنی استغفار
البته شاید چند تا شبهه ایجاد شه که از الان بگم اگه جواب ندم اشکال نداره آبجی خانم؟ :)
پس کل این سوره داره عناصر ایجاد حرکت را بیان می کنه:
1-نصر
2- رای که دقت را نشون میده و انگیزه ایجاد میکنه
3- ایجاد قوانین و برنامه هایی که افراد ملزم به رعایت آن باشند(باید ها و نبایدها)
4- شناسایی نواقص و قوت
5- راه اندازی سیستمی و برنامه ریزی برای رفع نواص و تقویت نقاط قوت
6- توجه و دقت هر لحظه به هدف وفراموش نکردن آن در راه
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۰۸ میرتاج الدینی
ممنون از حضور همیشه سبز خانم ایمانی.....
سلام
خب خیلی مغزم راه نمیده درباره این سوره و سوال اما...
یکی از نما های تسبیح خدا این نصر الهی است...
همین دیگه.
ببخشید خ صادقی عزیز نظرتون رو دیر خوندم . تو سوره سبح به واسطه حرف با به حمد وصله. این حرف با مگه سببیت یا واسطه نیست؟
ممنون از راهنمایی تون. به نظر این سه ابزار بیشتر شبیه راه اند برای رفتن . من فکر میکنم سوره حالت چرخه ای داره. تسبیح و حمد و استغفار و رسیدن به نصر و فتحی دیگر
دوست شاهد ما
یعنی رای چه اثری باید در دیدگاه رهبر داشته باشه؟و بالتبع چه اثری در حمد و تسبیح
...شاهد عزیز
تسبیح بوسیله حمد نیست شاید
این یک چرخه است.ابتدا نقص را رویت میکنیم و به سمت رفع نقص حرکت مینماییم و به طبع وقتی به کمال نزدیک میشویم و فهم نزدیکی به کمال را حمد گوییم و و چون ما نمیتوانیم به نحو احسن عمل خود را به کمال برسانیم، رب غفور آن عمل ما را ضرب در رقمی بسیار بزرگ میکند و به نوعی آن فاصله باقیمانده را نیز محو کرده و شتاب را افزایش میدهد.
و این پروسه نصری است برای ورود به مرحله بعد.و چون به پله بالاتر رفتیم و به نوعی فتحی جدید،؛ دوباره چرخه آغاز میشود و الی آخر...
مرضیه یعنی اون پی ریزی شده دین و اجرای اون در سیستم ولایت با حمد و تسبیحه؟
از سوره علق بخاطر دارم که داشتن رای تاثیر زیادی تو فهم داره. نکته ای که هست اینه که رای از جانب رهبر داره صورت میگیره
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۵۵ میرتاج الدینی
دقیق متوجه سوال نشدم که تسبیح به وسیله حمد.....
من طبق گفته خانم صادقی می تونم بگم بعد از حرکت به سمت خدا و کنار زدن نواقص و کاستی ها همین که در مسیر زیبایی میبینیم و به قول دوستمون ذوق مرگ میشویم یعنی حمد اتفاق افتاده.....
در واقه دو مکانیسم باهم ودر طول همند.....
...خواهران تصویر سازی کنید.
نصو و فتح به منزله پی ریزی و بنیان اصلی یک ساختمان است.
سبح و حمد و استغفار به منزله بنا و نمای بیرونی ساختمان است.
در زمان پیامبر ص پی و بنیان بنای عظیم اسلام را ریختند و امامان و سیستم ولایت نما و ستونهای ساختمان بیرونی آن را ساختند.
وقتی فتح انجام میشه وارد مرحله جدیدی میشیم که تا قبل از اون نبودیم و حالا برای رسیدن به ی مرحله بالاتر و رخ دادن فتح الفتوح باید ایمان و اخلاص مون رو ارتقا بدیم. حتی برای تثبیت وضعیت موجود و انجام تکالیف هنوز نیازمند نصرتیم. تسبیح و حمد و استغفار ابزارهای لازم برای این کار اند. خداوند هم که خود رو بسیار توبه پذیر نامیده...
بچه های رویت چه جوری ایجاد حرکت میکنه و چه نقشی داره؟
اره عزیز
ممنون دوستان خوبم
...پاک ترین و خالصانه ترین توجه، توجه به مقصد است.( این را میتوان از ترکیب کلمه رب و توب دریافت.)
تسبیح به وسیله حمد رو توضیح مختصری می دین؟
سلام به دوستمان از گردان شهدای گمنام
منظورتون در مورد اینکه تسبیح و حمد و استغفار این فتح را محکم میکنه چیه؟
توبه در ناحیه توجهات انسان واقع میشود و ممکن است به واسطه بازگشت از اشتباه یا دقت بیشتر در توجهات ابراز شود..گاهی به معنای توجه دوباره برای دقت مضاعف صورت میگیرد.( یعنی توجه میکنی که آیا درست توجه کردی؟! یعنی توجه کنی به توجهت.گاهی توجهات ما نیز تکراری میشود و فراموش...)
این نعمت و منت الهی برای انسان امکان قرب بیشتر و حرکت سریعتر را فراهم میسازد.
چه جالب یعنی چون خدا میخواد ما به طرفش که کمال نهایی است رجوع و حرکت کنیم(توبه) سیستم ولایت(استغفار) را قرار داده که ما را بدون انحراف از صراط به مقام اخلاص برسونن (سب)که هیچ ناخالصی توش نیس و اونجاست که می تونیم حامد باشیم
اونچه ی رهبر باید داشته باشه توانایی دریافت نصرت الهی و قابلیت عملیاتی کردن اونه. تو سوره فلق اشاره شد که ما مستقل نباید نگاه کنیم. پیدا کردن استغنا از رب یا حس غرور و تکبر میتونه آسیب های بزرگی باشه
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۳۸ شاهد از گردان شهدا
بسم الله
سلام دوستان . خدا قوت
سوره داره از یک نصری صحبت می کنه که منجر به فتحه. و از اونجا که منشا این نصرت با بقیه نصر ها فرق داره پس تاثیرش هم متفاوته. به این راحتی نمیشه فوج فوج مردم رو مسلمون کرد اما اگه یاری خدا باشه به راحتی اتفاق می افته. معلوم میشه که وقتی نصر و دین برای خدا ست همه چیز ی طور بهتری رقم میخوره. بنابراین اوامر و وظایف بعد از آن هم باید رنگ و بوی الهی داشته باشه.استغفار و حمد وتسبیح انگار ی جور محکم کردن میخ فتحه.
به نظر بنده شاید ما بایستی در هر لحظه نصر و فتح خدا را ببینیم.و نیز تواب بودن رب ...
در زمان فتح مکه که همان نصر و فتح سوره نصر ذکر شده است.خداوند از پیامبر میخواهند که استغفار نمایند.
استغفار پیامبر ص یعنی میبایست امام علی ع را ولی بعد از خودشان کنند و در واقع آغاز کردن سیستم ولایت بعد از نبوت خودشان. چرا که رب سوره نصر توبه پذیر، یعنی وجودی که میخواهند ما را متوجه خود کنند به وسیله استغفار...
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۳۵ میرتاج الدینی
چیزی که من میدونم فاطمه جان اینه که توبه برای بنده یعنی بازگشتن از گناه و به سمت خدا رفتن..... و تواب بودن خداوند است که امکان این بازگشت رو فراهم می آورد و به نوعی در توبه باز است..... لازمه ی از گناه پاک شدن وجود یه امکانی به نام غفران است یعنی محو اثر جهل و گناه و حرکت از پله ی اول به پله ی دوم و خداوند غفران است.....
ااستغفار با توجه به بابش یعنی طلب این محو اثر گناه و به نوعی همان حرکت به سمت خدا و اگه یادت باشه استاد ذیل یه آیه برامون از المیزان میخوند که فرشتگان که برای ما طلب استغفار میکنند یعنی طلب سیستمی میکنند که توی اون سیستم ما به خدا نزدیک بشیم
در واقع همون دین است که.......
فاطمه جان فرق توبه و استغفار را فهمیدی؟
به نظر من فتح یفی داره و به نوعی ما هم نصریم و هم به علت یه فتح فوج فوج وارد شدیم
به نظر من نتیجه ی توبه استغفاره
یعنی رجوع و برگشت از گناه منجر به محو میشه
از طرفی فاصله ما با خدا را جهل پر کرده و هر اندازه به جهل خود آگاهی پیدا کنیم (تسبیح)به همان اندازه علم پیدا می کنیم و ان جهل ازبین میرود(غفر)و در نتیجه ی اون علم شناختمان از خدا بیشتر شده که نتیجه آن حمده .
و از اونجایی که خدا توابه این کاهش فاصله اتفاق می افتد که باعث حرکت و سیر می شود
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۲۵ میرتاج الدینی
خداحافظ بلالی جان.....
حتما نظرات تکمیلی رو برامون بذار....
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۲۴ میرتاج الدینی
دوستان من متوجه نمیشم که دقیقا مصداق نصر الله والفتح در زمان ما چیه؟
یا اینکه باید اینجوری حساب کنیم که ما امتداد و دنباله ی همان نصری» فتح مکهوگسترش اسلام «ی هستیم که خدا به رسولش وعده داده؟
در واقع ما ادامه ی همان فوج فوجی هستیم که به اسلام گرویدند والان کار ما و حکومت های اسلامی ما هم ادامه دهنده ی همان حکومتها ی صدر اسلام و زنده نگه داشتن انهاست؟
وتسبیح وحمد واستغفارمون هم در راستای تسبیح اوناست؟
میشه یکی جواب سوال منو بده من همیشه رو این گیرم.....
دوستان استفاده کردیم فعلا مغز من قفل کرده میام بعدمیخونم و اگر چیزی به ذهنم رسید میگم.
خدانگهدار
خیلی برام جالبه اینجا توابیت خدا را با غفران ربط داده جوری که محو اثر میشه نه پوشش داده بشه
یه سوال فرق توبه با استغفار چیه
چون رب به دلیل سوق دهندگی اش، توبه پذیر است؛و چون توبه پذیر است سیستم استغفار را ایجاد کرده است.و سبح و حمد نیز در ذیل و به نوعی در چرخه استغفار است...
در مورد صحبت خانم صادقی به نظر من هم میشه گفت در نصرو فتح هستیم چراکه تونستیم یک حکومت دینی برپاکنیم هرچند پر از نقص هست ولی زمینه ی فراهم تری نسبت به قبل داریم و هم میتونیم بگیم ظهور حضرت حجت همون نصر و فتح خواهد بود.
یعنی مرضیه جان سیستم استغفار را برا قبل از فتح هم میشه به کار برد ؟
و الان ما میتونیم افق و چشم انداز جامعه رو ظهور بگذاریم
بچه ها من هنوز هم در فهم حمد موندم یعنی نمی دونم وقتی میگیم حمد خداوند یعنی عملا انجام چه عملی؟
بچه ها تواب بودن رو یکی بگه ؟
اگه بخواهیم به ظهور امام زمان ربط بدیم.بایستی گفت که الان در جامعه بعد نصر هستیم؟
پس نقش ولی زمان و مردمش وارد شدن به سیستم استغفار است و...
درسته
و این جمله ای که گفتم را نقض نمیکنه.
بچه ها میشه گفت این فتح همون ظهور امام زمانه
پس میشه الگوی یه جامعه توحیدی در زمان ظهور را در اورد و مقدمات آن جامعه را ایجاد کنیم
سلام دوستان
درباره آیا آخر میشه صحبت کنین
نقش توبه
مرضیه جان مگه شناسایی نقص ها همون تسبیح نیس؟
...نقش رهبر جامعه دینی طبق سیستم استغفار، درک ضعف و نقایص جامعه است.رهبر با شناسایی نقایص و ضعف میتواند جامعه را به سمت تسبیح و حمد در پس آن سوق دهد.
بچه ها فتح این سوره مطلقه نمیدونم چه فرقی با فتح قریب و مبین داره
سلام مرضیه جان جریان سازی چه جوریه؟
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
سلام بر خواهران قرآنی عزیز سوره نصر
به نظر بنده استغفار یک سیستم است.آن هم یک سیستم جریان ساز
استغفار یعنی جریان سازی
سبح یعنی حرکت به جلو به سمت حق، جدا شدن از عقب و دور شدن از بدیها.
حمد نیز به نوعی ذوق مرگی حین حرکت به جلو و دیدن هدف و نزدیک شدن به آن است
بچه ها اگه یه جامعه شروع به محو نقص هاش نکنه توان رشد و سر به سمت کمال را نخواهد داشت و هر مرحله که رشد میکند و نقص هاش ازبین میره به دنبالش حمد و ثنا اتفاق می افتد
استغفار از باب استفعال هست و درونش طلب خواستن هست و غفر هم محو اثر بود پس استغفار خواستن از خدایی که نصربه دست اوست برای محو هرگونه پوشش بین فرد با خداست و مطمئنا این کنار رفتن پرده ها بدون برنامه ریزی رخ نخواهد داد پس استغفار می شود طلب سیستمی که به کمک آن به خدا نزدیک شویم و آن همان برقراری حکومت اسلامی است.
یک رهبر هم برای دستیابی به اهداف مدنظر جامعه ی تحت رهبریش نیاز به بستر داره تا بتونه قوانین رو در اون به اجرا در بیاره و نصر الله که در این سوره یاد شده درواقع فراهم سازی این بستر برای پیامبر هست از سوی خدا.
منظور طلب استغفار است
طبق تعریف ، طلب اسغفار یعنی طلب طراحی سیستمی که بتوان به وسیله ی آن آمرزیده شد
دوستان انقدر نگید سخته :)
موج منفی میده ؛)
سمانه جان چرا استغفار را سیستم گرفتی؟
اگر درست به یاد داشته باشم، تسبیح و حمد که یکی دوردانستن نقص از خداوند و دیگری زیبا دانستن هر آنچه که از سوی خدا است دوبال یک پردنده بودند که با بدنه ی استغفار که همان طلب برنامه و سیستم برای جامعه جهت نیل به اهداف بود هستند که هدایت این پرنده بر عهده ی رهبر می باشد.
سلام آبجی بلالی
موافقم یکم سخته
در ادامه صحبت خ میرتاج الدینی
نقش رهبران دینی آماده کردن این سیستم برای ایجاد امکان تسبیح و حمد و حرکت است
طراحی سیستمی که بتوان به وسیله آن آمرزیده شد(استغفار) و مدام از نقص هایش دور بشه
و هرچه رهبر دینی قوی تر باشد ، طراحی آن سیستم هم قوی تر است
پس می توان فهمید که تسبیح و حمد و استغفار رهبر یک جامعه باید بیش از اعضای آن باشد
سلام بر دوستان ما آمدیم ولی سوالا امروز یکم سخت نیست آیا؟؟؟
می توان گفت در این سوره منظور از فتح تشکیل یک جامعه اسلامی است که با نصرت و یاری الهی تشکیل میشود و افرادی در این جامعه داخل می شوند و نسبت به تمایل پیدا میکنند و دین الله حاکم می شود و مردم نسبت به احکام و برنامه های آن جامعه مطیعند و بعد از تشکیل جامعه اسلامی وظیفه رهبر و بالتبع افراد جامعه تسبیح و خمد و استغفار است
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۲۵ میرتاج الدینی
چیزی که من میدونم اینه که تسبیح یعنی حرکت بی نقص به سمت خدا.... حالت راه رفتن تندی که از دویدن آرامتره
جامعه ای که تسبیح داشته باشه مداوم از نقص ها و نقاط ضعفش دور میشه و به خدا نزدیکتر میشه و البته این موضوع در شکل اعلی اش نیاز به طراحی سیستم و
وجود فضا و موقعیت هایی داره نقش رهبران دینی را پر رنگ میکنه؟
در واقع میشه همون تعریف "دین" که میشه: خضوع و سرسپردگی در برابر یکسری باید ها و نباید ها برای رسیدن به بی نهایت صفت ها یا همون افقی که شما میگی
نقش رهبران اجتماعی این است که با نصرت خداوند این افق را برای جامعه ترسیم کند و آن را در قالب برنامه برای جامعه بیان کند و از طرفی نقص های و ضعف های جامعه را شناسایی کرده و جامعه را در جهت رفع و محو آنها سوق دهد و افراد جامعه باید نسبت به آن برنامه ها خاشع و خاضع باشند
من هم موافقم
جملات برام سنگین بود
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۱۴ میرتاج الدینی
نفیسه جان کار سخت تر شد میشه کمی بیشتر باز کنی موضوع رو ممنون میشم.....
ببخشید البته...
تسبیح سیر محدود به نامحدود است که در خود جریان و حرکت را داراست.
حمد دیدن افق و کمال قابل انتظار برای هر جامعه است .البته قبل از آن باید جامعه تعیین شده باشد و با توجه به جامعه افق و هدف تعیین میشود و اگر جامعه دینی باشد هدف رسیدن به برنامه های است که الله تعیین کرده است
استغفار مرجع سبح و حمد است.
حضور دوستان امروز کم است
اما ما همچنان امیدواریم
برای شروع ، قسمتی از المیزان این سوره را می گذارم
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً" از آنجایى که این نصرت و فتح ، اذلال خداى تعالى نسبت به شرک، و اعزاز توحید است، و به عبارتى دیگر این نصرت و فتح ابطال باطل و احقاق حق بود، مناسب بود که از جهت اول سخن از تسبیح و تنزیه خداى تعالى برود، و از جهت دوم- که نعمت بزرگى است- سخن از حمد و ثناى او برود، و به همین جهت به آن جناب دستور داد تا خدا را با حمد تسبیح گوید.
البته در این میان وجه دیگرى براى توجیه و مناسبت این دستور هست، و آن این است که حق خداى عز و جل که رب عالم است، بر بندهاش این است که او را با صفات کمالش ذکر کند و همواره بیاد نقص و حاجت خود بیفتد، و چون فتح مکه باعث شد رسول خدا (ص) از گرفتاریهایى که در از بین بردن باطل و قطع ریشه فساد داشت فراغتى حاصل کند، دستورش داد که از این به بعد که فراغتت بیشتر است، به یاد جلال خدا- که تسبیح او است- و جمالش- که حمد او است و نقص و حاجت خودش، که استغفار است- بپردازد
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۰۴ میرتا ج الدینی
از اونجا که سوال کمی سخته منتظر می مونم تا از نظر صاحب نظران استفاده کنم بعد........

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی