طبیب دوار

جمع دانشجویان علوم پزشکی مدرسه قرآن و عترت دانشگاه تهران

جمع دانشجویان علوم پزشکی مدرسه قرآن و عترت دانشگاه تهران


اردوی علمی - زیارتی مشهد (بیستم تا بیست و سوم بهمن ماه)
طبیب دوار
طبقه بندی سوره ها

مباحثه ی دوم

پنجشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۰۱ ب.ظ

بسم الله...

بر طبق سوره مبارکه ناس ، از اساسی ترین نقاط ضعف و تهدید هایی که در دل جوامع انسانی نهفته است چیست؟

دلیل این آسیب ها را چگونه توجیه می کنید؟

پیشاپیش از حضور گرمتان سپاس گزارم

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۰۷
طبیب دوار

نظرات  (۸۶)

سلام خانم بایرامی
ممنون که در مباحثه شرکت کردید و ما را از نظرخود بهره مند کردید
اجرکم عندالله...
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۴۳ فاطمه بایرامی - گردان شهدای گمنام
ببخشید منظورم اینه که الگو پذیری انسانها از آن زیاد شده
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۴۱ فاطمه بایرامی - گردان شهدای گمنام
سلام پناه نبردن به رب ملک و اله ناس انسان رو در معرض وسوسه قرار میدهد .
تهدید: بطور واضح تر شریک دانستن مادیات در خوشبختی (شرک خفی )و نه خداوند
2- در جوامع امروزی که رسانه ها که خود عامل وسوسه هستند نقش مهمی رو در زندگی امروزی بازی میکند و متاسفانه از آن زیاد شده
منظور همون خناسه!
برام ی نکته جالب اومد اونم اینه که تو سوره مبارکه صحبت از ی شره اما سه شان از یک پناه گاه رو نام میبره و در سوره فلق 4 شر مطرح میشه ولی با یک شان از پناه گاه اونا رو دفع میکنه.
البته منظورم چنبره و قلب بود:)
تو ابنجا هم لزوم پناه بردن با قل پیامبر درک میشه . این ابراز نبی خودش ی خروجیه اما با این تفاوت که دچار وسوسه و شک نمیشه چراکه صدرش نیز مملو از یقینه.
ضمن اینکه ایشان ی راه نشون میده . پیامبر طلب عوذ نمیکنه بلکه داره به طور دائم انجام میده: أعوذ.
علاوه بر این خود عدم پیروی از رسول هم ی آسیبه و حناس در به تاخیر انداختن اطاعت امر رسول درنگ نمیکنه!
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۱۳ شاهد از گردان شهدا
بسم الله
سلام دوستان . ی روایتی به این مضمون بود که می فرمود شیطان بر روی قلب آدمی چبره زده و آن را بو می کشد تا هر جا غفلت را پیدا کرد دست بکار شود اما همین که صاحب فلب خداوند را ذکر می کند از او میگریزد.
این رو ب خاطر مساله ذکر عرض کردم . ضمن اینکه هر قدر صدری از یقین پر بشه از شک و وسوسه خالی می شه. کنار هم گذاشتن این مولفه ها ی راه نجاته.
هر روز یک مهمان شنبه ای از کربلا داریم !
دیروز خ صراطی ، امروز هم شما،خ هاشمی عزیز :)
برایمان سعادتی است که از آنجا در مباحثه شرکت می کنید.
برامون دعا کنید...
یاصاحب کل نجوی....
آبجی ها ی عزیز سلام
متاسفانه سعادت نداشتم در مباحثه اول کنار جمع گرمتون باشم...
انشاالله که بتونم ازاین به بعد نظرات زیبا وجالبتون رو بخونم....(حتی اگر شده باتاخیر!)

بدلیل کمبود وقت !بنده فقط بعضی از نظرات ابتدایی روخوندم وهمونطوری که خودشما پیشکسوتان فرمودید: طبق آیه 4سوره مبارکه ناس وسوسه که به معنی داده ها واطلاعات غیر حقیقی است ودر صدور(خروجی ها)اثر گذاشتوه باعث تاخیر ویا عدم انجام یک کار خیر می گرددبه عنوان یکی از نقاط ضعف وتهدید در بعد فردی واجتماعی است، که علت چنین تاخیری نوع نگاه انسان به داده ها واطلاعات ورودی است وبسته به اینکه هرفرد مرجع این اطلاعات را رب،مالک واله بداند ویا اینکه به اشتباه اسباب را به جای مسبب در دیده خود بزرگ بداند ممکن است گرفتار این شر شود.
پس تغییر نوع نگاه انسان وجهت گیری به سمت ربوبیت، مالکیت والوهیت خداوند به نحوی درمان این شر محسوب می شود،به این معنی که فرد با تغییر جهت زندگی اش وقرارگرفتن در مسیر ربوبیت،مالکیت والوهیت خداوندازورود اطلاعاتی که مرجع ومنبعی غیراز پروردگار دارد ومنجر به بروز وسوسه در صاحت فرد وجامعه می شود جلوگیری می کند چراکه سوق دهنده به سمت کمال وصاحب ومالک تمام این اسباب برای حرکت در مسیر کمال کسی جز الله نیست...
خداوند در این سوره با به کار بردن کلمه "قل"و ابراز ونشان دادن پناه خواستن از رب ،مالک واله ناس ،بربعد اجتماعی این مسئله تاکید دارد ،در واقع هر فرد علاوه بر اینکه خودش ودر زندگی فردی اش از این شر به خداوند پناه می برد باید دیگران را نیز در این مسیر تشویق وترغیب کند .به نظر می رسد یکی از ساده ترین راه های این ابراز همین کاری است که ما اکنون انجام می دهیم"گفتن..."
انشاالله که همگی موفق به قرائت این سوره شده باشیم....
وجملات آخر اینکه:وسوسه زمانی در وجود فرد جریان میابد که انسان نسبت به اموری (غیراز رب ،مالک واله )محبت درونی وتمایل داشته باشد واز آنجایی که یکی از منشا های ایجاد محبت درونی وتمایل ناس به حیثیت اجتماعی آن است پس می توان گفت یکی از علل تکرار کلمه ناس در این سوره نقش اثرگذار آن به عنوان عاملی بزرگ برای ابتلا به شری همچون وسوسه می باشد ،پس هرچه انس با رب مالک واله بیشتر اثر پذیری از ناس ووسوسه کمتر....
عذر خواهی بنده رو بپذیرید اگر ناخواسته گفته های شماروتکرارکردم صرفا دلتنگ بودن در کنارتون و برکت گرفتن از جمعتون بودم....

ومن الله توفیق....
دوست داشتم در بین نظرات پایانی مباحثه از "ذکر" به عنوان دفع کننده ی وسوسه های شیطان صحبت کنم و مطلب زیر رو از زبان آیت الله جوادی آملی با شما به اشتراک بذارم.

اگر مطلب علمی را انسان یک بار گفت بار دوم خسته‌ کننده است، برای اینکه طرف مقابل آن را می فهمد، اما موعظه و نصیحت را هر وقت هم که انسان بازگو کند جا دارد، برای اینکه از آن طرف وسوسه دائمی است. مگر شیطان یک بار وسوسه می‌کند؟ مگر این شورش قلب یک بار است؟ (الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ* مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ) وسوسه شیطان هر روز هست. اگر وسوسه هر روز هست اگر دام شیطان هر روز هست، موعظه هم باید هر روز باشد.
آیت الله جوادی آملی درباره درمان وسوسه های شیطان گفتند: "اگر کسی دستش زخم بود و مرتب روی این زخم مگس بنشیند، پشه بنشیند، هر روز باید ضدّعفونی کند نباید بگوید دیروز ضد عفونی را انجام دادم و دیگر کافی است، این ﴿یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ﴾ هر روز هست. مگر می‌شود که شیطان ما را رها کند؟ وقتی وسوسه هر روز شد خب درمانش هم باید هر روز باشد و درمانش هم موعظه است، درمانش تزکیه است. لذا وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) هر شب بعد از نماز عشاء وقتی نمازگزارها می‌خواستند از مسجد متفرّق بشوند می‌فرمود آقایان آماده باشید نه بیراهه بروید، نه راه کسی را ببندید."
اللهم صل علی محمد و آل محمد.
سلام آبجی زینب
ممنون از حضور و نظر خوبت
در ضمن محدثه جان باهات موافقم ولی ای کاش در این نفرتم دچار خناس نشیم
مزین کردی زینب جان....جای شنبه ای ها خالی بود
به نکته ی اجتماعی بودن کار اشاره خوبی کردی
و نباید بحث را به گناهان و کردارهای اجتماعی انسان محدود کنیم تا امور و فعالیت‌هایی را نیز که در اصل، ماهیت اجتماعی ندارند ولی آثار اجتماعی دارند، شامل شود.
برخی امور در عین حال که فردی هستند، می‌توانند جنبه اجتماعی قوی داشته باشند؛ همانند ایمان در جامعه دینی که بنیاد فرهنگ دینی را شکل می‌دهد. از طرف دیگر، پدیده‌ها و مسائل اجتماعی ـ حداقل بر اساس یک مبنا ـ به کردار افراد باز می‌گردد. به عبارت دیگر، جامعه و پدیده‌های اجتماعی، از افراد و کردارهای آنان شکل می‌گیرد و به همین جهت دگرگونی در جامعه و مسائل اجتماعی باید از افراد و کردارهای آنان آغاز شود.
۰۷ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۲۵ میرتا ج الدینی
ممنون از روایت فوق العاده ای که به اشتراک گذاشتی....
امروز روز افزایش بیحد نفرت از شیطان بود...
اعوذ باالله من شر الشیطان الرجیم....
بسم الله
سلام آبجی های گل قرانی
خب در نگاه اول:یکی دیگر از مشکلات جامعه رفتن خدا در حاشیه فکری افراد هست. وقتی می گوییم قل اعوذ برب الناس طبق دوتا گذاره گفته شده... خطراتی که انسان را تهدید می کند باعث به حاشیه رفتن خدا می شود... و یکی از مشکلات... رب دانستن خود است به طور خفی. .. برای همین مردم باید بدانند در حالت خفی هم رب بودن را در نظر بگیرند.
به نظرم نگاه دوم هم اینجا نکته ای برای رهبران حکومت اسلامی دارد که باعث میشود که احساس تکبر و مالکیت در آنها به وجود نیاید.... ملک الناس
مورد سوم :هیچگاه نباید فکر کرد که حتی فرایض فردی جامعه ارزش توجه اجتماعی ندارد... یعنی توجه به امر به معروف که جلوه بی احساسی و بی توجهی به هم نوع را میگیرد... اگر اله برای الناس هست پس همه موظف آیم چون همه ناس هستیم
یه نکته ای هم به ذهنم رسید این بود که تو سوره عبس گفتیم بی نیازی زمینه غفلت هست که اینجا هم خداوند یاد میدهد که ما نیازمند مطلقیم
به یک روایت مخوفی برخوردم ، خواستم به اشتراک بذارم ....
روایات فراوانی وجود دارد که شیطان در حساس‌ترین لحظۀ زندگی؛ یعنی لحظات احتضار و انتقال به جهان دیگر، نیرو‌های خود را بسیج می‌کند تا گوهر گران‌بهای ایمان را از فرد محتضر بستاند. از امام صادق(ع) نقل شده است:
«ما من أحد یحضره الموت ألاّ وکل به إبلیس من شیاطینه من یأمره بالکفر و یشککه فی دینه حتی یخرج نفسه فإذا حضرتم موتاکم فلقنوهم شهادۀ أن لا إله ألاّ الله، و أن محمداً رسول الله(ص) حتی یموتوا
؛[14] هیچ کس نیست که مرگش فرا رسد، مگر اینکه ابلیس به شیطان‌های خود دستور می‌دهد که او را به کفر بکشانند و در دینش ایجاد تردید کنند؛ تا اینکه جانش بیرون آید. پس زمانی که نزد افرادی در حال مرگ بودید، گواهی دادن بر این را که «خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد(ص) به راستی فرستادۀ خداست»، به او تلقین کنید تا اینکه بمیرد».
شیطان چقدر تلاش میکنه ه ه
وسوسه همانند شک، زمانی ایجاد می‌شود که علم و یقین نباشد؛ منتها با این تفاوت که در شک، از ابتدا علم وجود ندارد ولی در وسوسه بعد از آنکه علم به وجود آمد، با تصرف قوۀ واهمه ایجاد تردید می‌شود. در حقیقت، وسوسه زمانی پیدا می‌شود که قوۀ عاقله، زیر نفوذ و سیطرۀ قوۀ خیال قرار بگیرد. در این هنگام است که عقل از حاکمیت می‌افتد و به دنبال آن، علم و یقین نیز متزلزل و نابود می‌گردد و به جای آن، وهم و شک در ذهن انسان نفوذ می‌کند.
واینجاست که مهم بودن داشتن ورودی های صحیح مطرح می گردد
می شود همان حرف خ شهسواری
داشتن ورودی صحیح علاوه بر ایجاد خروجی صحیح، به مرور باعث ایجاد یقین هرچه بیشتر می شود
سلام آبجی بلایی
حرفت درسته برا مقابله با وسوسه آینه که بفهمیم این تاخیر از جانب شیطان است و به سرعت اون را انجام بدیم که همین نوعی پناه بردنه
ولی من تا یادم میاد قلب با صدر فرق داشت و قلب مکان تعقل و صدر همون قلب از لحاط خروجی است و من طبق ساختار وجودی اول وسوسه بین علم تا عمل کار میکنه بعدش وارد حوزه علم میشه
سلام بر آبجی های عزیزم
مرسی از پاسخ هاتون.
در ارتباط با این موضوع که محل نفوذ شیطان صدر است و آن هم محل عقل باید بگم منظور من هم همون ورودی ها و در واقع گزاره هایی بود که قرار بوده بر مبنای تعقل باشه ولی وهمی شده! هرچند نمی دونم دقیقا این صحبت درست هست یا نه!
در ارتباط با مطرح بودن تشخیص و یا انجام عمل خوب و خوبتر هم باید بگم من به نظرم میرسه که در این سوره هم تشخیص مهم هست و هم عدم تأخیر در انجام اون تشخیص چراکه خناس وسوسه و شک به دل میندازه تا کار انجام نشه پس مهم هست که تشخیص بدیم این از جانب شیطانه یا خدا و هم به محض تشخیص نباید در انجام عمل تأخیر بندازه.
دوستان شاید قل سوره داره میگه باورت رو به رب و ملک و اله در اعمالت و در روابطت نشون بده
حقیقتا انسان تا عاشق نباشد کارها برایش سخت است و در معرض وسوسه قرار دارد
وسوسه یعنی خدا را ندیدن و غیر خدا را دیدن، یعنی تاخیر در راه رسیدن به خدا و دور شدن از او
و در نهایت هر تاخیری به تعطیلی می انجامد...
پاسخ:
تا این جای مباحثه ، ممنونیم از حضور و نظرات تک تک دوستان ( گرچه جای برخی دوستان به خصوص دوستان شنبه خالی بود...)
فقط یک نکته :
اینکه از این به بعد ، ساعت مباحثه دسته جمعی ، هر روز ساعت 3 الی 5 بعد از ظهر می باشد.
ان شاءالله
اما دوباره یادآوری می کنیم،دوستانی که نمی توانند در این ساعت حضور داشته باشند،در باقی ساعات ما رو از نظرات خودشون محروم نکنند.

بسم الله اارحمن الرحیم
سلام به همه ی آبجیام
خدا قوت
صحبتاتون مثل همیشه دلپذیر بود
شرط این افزایش انس هم ارتقا دیدگاه توحیدیمان در مورد رب و ملک و اله است و قرائت این نکته که هدف الله است و ما نباید در این مرتبه بمانیم و همه اینها برای حرکت به سوی کماله نه موندن در این مراحل.
وسوسه شک در آن چیزهایی که میدونیم و بهشون علم داریم.
هرچقد انسمان با رب و ملک و اله بیشتر بشه از وسوسه مان کمتر میشه(تایید حرف مرضیه است)
بچه ها یک مثالی که در مورد وسوسه شنیدیم اینه که برای نماز صبح که می خوای بیدار شی میگی هنوز یکم وقت هس حالا یکم بخوابم بعدش که پا میشی می بینی نمازت قضا شده ...


و اینجاست که باید گفت:
صدق الله العلی العظیم
چرا در میان همه صفات خداى تعالى خصوص سه صفت:" ربوبیت" و" مالکیت" و" الوهیت" را نام برد؟ و نیز چرا این سه صفت را به این ترتیب ذکر کرد، اول ربوبیت، بعد مالکیت، و در آخر الوهیت؟ و گفتیم ربوبیت نزدیک‏ترین صفات خدا به انسان است و ولایت در آن اخص است، زیرا عنایتى که خداى تعالى در تربیت او دارد، بیش از سایر مخلوقات است. علاوه بر این اصولا ولایت، امرى خصوصى است مانند پدر که فرزند را تحت پر و بال ولایت خود تربیت مى‏کند. و ملک دورتر از ربوبیت و ولایت آن است، هم چنان که در مثل فرزندى که پدر دارد کارى به پادشاه ندارد، بله اگر بى سرپرست شد به اداره آن پادشاه مراجعه مى‏کند، تازه باز دستش به خود شاه نمى‏رسد، و ولایت هم در این مرحله عمومى‏تر است، هم چنان که مى‏بینیم پادشاه تمام ملت را زیر پر و بال خود مى‏گیرد، و اله مرحله‏اى است که در آن بنده عابد دیگر در حوائجش به معبود مراجعه نمى‏کند، و کارى به ولایت خاص و عام او ندارد، چون عبادت ناشى از اخلاص درونى است، نه طبیعت مادى، به همین جهت در سوره مورد بحث نخست از ربوبیت خداى سبحان و سپس از سلطنتش سخن مى‏گوید، و در آخر عالى‏ترین رابطه بین انسان و خدا یعنى رابطه بندگى را بیاد مى‏آورد، مى‏فرماید:" قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ إِلهِ النَّاسِ".

و ثانیا: روشن گردید که چرا جمله‏هاى" رب الناس"،" ملک الناس"،" اله الناس" را متصل و بدون واو عاطفه آورد، خواست تا بفهماند هر یک از دو صفت الوهیت و سلطنت سببى مستقل در دفع شر است، پس خداى تعالى سبب مستقل دفع شر است، بدین جهت که رب است، و نیز سبب مستقل است بدین جهت که ملک است، و نیز سبب مستقل است بدین جهت که اله است، پس او از هر جهت که اراده شود سبب مستقل است،
برگرفته از المیزان
۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۹ میرتا ج الدینی
نفرتم از شیطان هزار هزار هزار بار بشتر شد
و ان شاالله دقتم......
وای خدای من
چه وحشتناک بود
تو روانشناسی به این امر میگن" قورباغه آرام پز"
قورباغه رو میندازن تو یه ظرف آب سرد و زیرش یک شعله روشن میکنند. ذره ذره بی انکه قورباغه بفهمد دما را بالا میبرند .قورباغه از همه چی بیخبر تا دمای سی درجه را احساس نمیکند.اما تا دما به سی و اندی که میرسد به ناگاه متوجه تغییر دما میشود و میفهمد که چه کلاه گشادی بر سرش رفته و از نقطه قوتش( خونسرد بودن) به عنوان نقطه ضعف استفاده کرده اند و تا میخواهد از آب بپرد بیرون از گردن به پایین فلج شده.
شیطان سوره هم شاید یک چنین مکانیسمی استفاده میکنه.با توجه به فرمایشات علامه...
ممنون آبجی خانم.
آخه بچه ها شیطان هیچ وقت نماز بگه توبه بده اول تو خودتم میدانی توبه خوبه و درسته اون میاد میگه حالا وقت هس و تاخیر می اندازه
ممنونم خ صادقی عزیز
دوست داشتم این مطلب رو المیزان به اشتراک بگذارم(با اجازه)
میدان عمل تاخت و تاز شیطان همانا ادراک انسانى، و ابزار کار او عواطف و احساسات بشرى است. و به شهادت آیه" الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ" «5» اوهام کاذب و افکار باطل را شیطان در نفس انسان القا مى‏کند.
البته این القائات طورى نیست که انسان آن را احساس نموده میان آنها و افکار خودش فرق بگذارد، و
آن را مستند به کسى غیر از خود بداند، بلکه بدون هیچ تردیدى آن را نیز افکار خود دانسته و عینا مانند دو دو تا چهار تا و سایر احکام قطعى از خود و از رشحات فکر خود مى‏داند.تصرفات ابلیس در ادراک انسان تصرف طولى است، نه در عرض تصرف خود انسان، تا منافات با استقلال انسان در کارهایش داشته باشد، وقتى انسان کارش به جایى رسید که از هر چیزى تنها وجهه باطل آن را درک کند، و از وجه حق و صحیح آن غافل شود رفته رفته دچار غفلتى دیگر مى‏گردد که ریشه همه گناهان است و آن غفلت از مقام حق تبارک و تعالى است، غفلت از رب و ملک و اله....
مرضیه جان فرقش با سوره فلق چیه که در آیه دوم استاد میگفت تشخیصه
عملیاتی کردن که مطرحه
اما شاید از آنجا که روح حاکم بر تمامی سیستم ورودی و پردازش و خروجی عقل است و در مرحله برای رفتن به مرحله بعدی نیاز به تشخیص است و عقل.
پس تشخیص و عملیات در سوره وجود دارد
بنده متوجه نشدم بالاخره بحث عملیاتی قضیه بیشتر مطرح هست یا تشخیص
گرچه جایگاه هر دو.....
خواهرا متوجه باشد که در این سوره با نوعی از شیطان جن و انس سرو کار داریم به نام خناس.
بنده نیز مطلق شیطان را کاری ندارم که چگونه و از چه طرقی ما را اغوا میکند....

طاعات و عبادات خواهران قرآنی قبول رب الناس...
و در ادامه ی صحبت خانم مردانی و بلالی:
بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏67، ص 39
پیامبر گرامی اسلام فرمودند:
براى قلب ارتباطى با ملائکه و فرشتگان است که بخوبى‏ها و پایان نیک وعده میدهد و حالت تصدیق و تسلیم بحق در او یافت مى‏شود هر کس چنین حالتى را در خود احساس نماید بداند که این از عنایات الهى است و سپاس خداوند را نموده و شکرگزارى کند و ارتباط دیگرى هم با شیطان و دشمن حق دارد که نشانه‏اش وعده و ترغیب به بدى‏ها و تکذیب و باور نکردن حق و نهى و خوددارى از کارهاى خوب و خیر- کسى که خود را این گونه ببیند از شر شیطان به خدا پناه برد سپس رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله این آیه را تلاوت فرمود
(شیطان از فقر و تهیدستى شما را مى‏ترساند....بقره 268).
شیطان صرفا یک دعوت کننده است و برخی از چیزها را نشان میدهد و اگر پذیرش باشد امر هم می کند . یعنی گام به گام برای رسیدن به مقاصد خودش گام برمی دارد و در ابتدا امر نمی کند، شیطان به تمام معنا مخاطب شناس است و تا پذیرش نباشد، این کار را نمی کند
مرضیه یادم میاد یکی از اساتید میگفت شیطان اول نماید بهت بگه این کار اشتباه است و در ورودی ها اول کاری نداره ولی اول با ایجاد سستی در انجام یه باور عمل میکنه و در ادامه باورها رو دستکاری میکنه.
شاید این بحث برگرده به ویژگیها و خصوصیات اصلی وسواس خناس.
و اینکه براساس ساختار وجودی انسان تنها راه برای داشتن خروجی غلط و گمراه کننده از صدر نیست.
چرا که راه های آسانتر و بهتری هم است آنهم از طریق ورودی هایی حسی و...
واما صدر...خداوکیلی گاو نر میخواهد و مرد کهن!
کسانی که ایمان ندارند که اغوایشان آب خوردن است. کسانی که مرحله های جلوتر هستند و درجه ای ایمان دارند از این طریق اغوا میگردند چون راه های قبلی کمتر جواب میدهد.
این مطلب را از پس زمینه های نزول سوره نیز میتوان دریافت...
خواهرا نمازه نماز...بیس دیقه التماس دعا داریم...
مرضیه جان به نظرم تو این سوره اصلا تشخیص مطرح نیس بلکه مسئله در عملیاتی شدن یک تشخیصه
به نظر منم این سوره بحش در مورد سرعت گرفتنه در انجام کار خیر که از کلمه خناسشمیشه فهمید
پاسخ:

ادامه ی مباحثه بعد از نماز ان شاءالله....

ممنون از حضور گرم تمامی دوستان....

خانم بلالی در سخنان ابتدایی شما گفتید که راه نفوذ شیطان به قلب است که محل عقل است
میخواستم بگم شیطان به نیروی عقل اصلا دست اندازی نداره قدرتش فقط تا وهمه و صدر از منظر خروجی کار بیان شده
جمله دوم قبول اما
بحث افتراق خوب و خوبتری رو که گفتین، بیشتر توضیح میدین؟

در این سوره به نظر بنده بحث سر داشتن یا نداشتن ایمان و اعتقاد نیست.بلکه بحث سر انجام دادن یا ندادن کار خوب و خوبتر است.بحث سر سرعت عمل و تشخیص درست کار خوب و خوبتر است.نه کار بد و خوب به طور مطلق.
ونیز هر کاه در روابط اجتماعی و فردی حتی، وارد دایره ربوبیت و مالکیت و الوهیت خداوند به طور مستقل شدیم.رسما خود را در معرض وسواس خناس قرار داده ایم.چرا که این سه عامل اصلی خلط ناس با رب ملک اله اصلی است و تنها عامل نفوذ وسواس...
صدق الله .....
شاید غرض سوره ارتباط انسان با خدا باشه یعنی یاد آوری تمایل انسان یه انس و نشان دادن بهترین راه اون :انس با رب ملک اله...
سلام دوستان
باید هر لحظه مواظب وسوسه شیطان باشیم چون واقعا اهسته وارام وارد صدر ما میشود که اصلا متوجه ان نمی شویم
وقتی می فهمیم که راه رو تا آخر اشتباه رفتیم...
به نظر من این سوره میخواد بگه انسان نکنه به خاطر مردم از خیلی چیزهای درست صرف نظر کنی
و ای انسان این روابط اعتباری تهش نیس و نباید در این روابط بمونی و تو باید از بین این روابط یه حقیقت رو بفهمی
دوستان ما فعلا مهمون برامون رسید از محضرتون مرخص می شیم ولی میام جوابتون رو می خونم فعلا خدانگهدار!
شهید بشید صلوات!
۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۵۴ میرتاج الدینی
اذان دیار کریمان رو زدند.....
فعلا یاحق
۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۵۱ میرتاج الدینی
جواب سوالتو نمی دونم فقط میدونم ناس تو این سوره خیلی مهمه و از واژگان پر تکرار...
و قطعا با غرض سوره ارتباط تنگاتنگی داره....
اما....
دوستان یاری کنند...
به نظرمیرسه با اینکه در سه آیه اول ناس تکرار شده اماسوره می خواد توجه ما رو از سمت ناس به سمت رب ملک واله ناس ببره
انسان قابلیت انس گرفتن با هر چیزی داره مثلا گاهی با دشمنان خود
و این انس گرفتن اساس خیلی از کارهامونه
و ذاتا اجتماعیه و داره در فضای جامعه زندگی میکنه و خیلی از تعریف و روابط در روابط شکل میگیره اینکه خود را مالک میدونیم یا سرپرست یا حتی عواطف و احساساتمون.و اگر جامعه نباشه تعاریف بی معنی است
و انسان ها با کسانی انس میگیره و اون را دوس داره که باعث ترقی آنها بشه و به او سود برسونه مثلا او را تربیت کنه و شرایط کمالش رو ایجاد کنه و یا مالکشباشه و یا برطرف کننده عواطفش باشه.
که برطرف کننده همه این نیازها رب و مالک و اله خداست
و انسان در جامعه می تونه خیلی حقایق را بفهمه مث ربوبیت مالکیت و الهیت
خ بلالی به نظرم از یک جهاتی واژه اصلی این سوره همان وسواس خناس باشد
در این سوره یادآوری این موضوع را بیشتر مدنظر قرار داده است
گرچه ناس هم....
۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۴۸ میرتاج الدینی
صفیه جان دلیل این انس نا به جا باور و ایمان ضعیفه.....
وقتی به صلاح یقین مجهز نباشی خیلی خطرناکه به جمع های غفلت زده وارد بشی
چون اون موقع این خطر سخت تهدیدت میکنه که مصداق ها رو قاطی کنی و پشت سر یکی دیگه راه بیافتی....
حالا همینو بیار تو سطح اجتماع وقتی دونه دونه ی آدم ها رو به این سلاح مجهز نکنیم باید بیم این و داشته باشیم که دشمت هر کدومو بدزده و دنبال فرهنگ پوچ و واهی دنبال اسراف های بزرگ چشم و هم چشمی های جاهلانه دروغ های عظیم و خلاصه ازین قبیل راهشون بندازه....
پس یکی از ستون های اصلی بنای فرهنگ در جامعه تقویت باور به رب و ملک است و به رخ کشیدن زیبایی های اله که مردم جامعه فقط واله و سرگردان در جمال یکی باشند!
یه سوال دیگه آیا کلمه ی کلیدی این سوره ناس هست؟
غرض سوره از نظر دوستان چی هست؟
به نظر بنده شاید بیماری این سوره از سه نقطه قابل نفوذ و ورود است.بهتر بگویم بحث اعتقادی.اعتقاد به رب، اله، ملک...برخلاف سوره قبلی.فلق
هرگاه در رابطه اجتماعی مردم به طور مستقل نردبان رسیدن به کمال موهومی ما شدند و خود را صاحب اختیار تام ناس و مخلوقات دیدیم و بحث عمیق فاصله و اندازه و شانیت خود با دیگران و به نسبت آن با خدا را ندیدیم یا فراموش کردیم! بیماری در ما رشد خواهد کرد..
سوره ناس هم مثل سوره مورد بحث دیروز داره به همون بحث "حرکت" اشاره میکنه
اینکه درگیر وسواس خناس نشیم، اینکه در انجام کار خیر کندی نکنیم، اینکه بلند بشی و وظایفتو انجام بدی
"تایید حرف همه ی دوستان"
من الان فهمیدم که خطری که جامعه ی انسانی رو تهدید می کنه انس به چیز هایی هست که ارزشش رو نداشته باشه ولی دلیل این آسیب پذیری رو نمی دونم.
۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۳۸ میرتا ج الدینی
واژه ی انس گرفتن تداعی کننده ی یک جمع است با اعتقاد، انگیزه باور و شرایط مختلف.... جمعی که می تواند با نیروی القا و وسوسه خود جهت زندگی ما رو مشخص بکند به سمت و سویی باطل جوری که وقتی کنکاش کنیم متوجه میشویم که کسی دیگر رو جای خدا رب گرفتیم و یا مقهور و مسحور قدرت هایی دیگه ای چون رسانه و فرهنگ غرب شده ایم به جای مالک اصلی و یا گاهی واله وحیران و سرگشته ی چیزهایی دیگه شدیم به جای اله....
اینها همه باعث کندی ما از حرکت به سمت حق میشه که خودش یعنی وسوسه خناس.....
و انسانهایی که باعث کندی اند مصداق آیه ی «من الجنه و الناس اند.....»
یادم هست در توضیح اله بودن خداوند استاد می فرمودند یعنی یک بازی پر از خونه هایی که همه پوچ هستند به جز یکی که احد و صمد هست و برای رسیدن به این اله باید اول یادبگیریم که لا اله رو!
نکته خوبی رو اشاره کردی خ شهسواری
دو دلی در انجام کار خیر
انس با او
نه با ....
به کجا چنین شتابان.....
یک نکته جالب دیگر هم وجود داره و اون اینه که محل وسوسه صدر انسان است پس برای شیطان مهم هست کار خوبی واقع نشود و به قبل از آن خیلی کاری ندارد پس با ایجاد شک ودودلی باعث عدم انجام خیر میشه
سلام آبجی مرضیه شکسته نفسی می کنید
از ویژگی های وسوسه پنهانی بودن آن است و از طرفی باعث تاخیر (خنس)می شود و رابطه با مردم اگر بر معیار صحیح نباشه ویادمون به این نباشه که همه این ها اسباب و اعتباریند و مالک و رب و اله حقیقی کسی دیگه اس و چشممون به اونا باشه در زندگی نوسان داریم و ثابت نیستیم تو این سوره داره میگه منبع اصلی یکی دیگه اس به اون وصل شو و یکنواخت شو
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
خواهران جمیعا سلام
والله بنده خیلی سخت باسوره انس گرفتم.گویی نگرفتم اصلا!
به قول حاجاقا امجد: عمیق ترین حرف عالم اینه که خدایی هست...
نکته ای رو که می خوام یادآور بشم این هست که خناس بودن شیطان از این جهت هست که لحظه ای که انسان خداوند رو یاد کنه ناپدید می شه و هیچ تسلطی روی اون نخواهد داشت و یکی از دلایلی که پیامبر و امامان از نفوذ شیطان در دل هاشون در امان هستند همین یادخداوندی که لاینقطع است هست.
ارتباط واژه ی انس و ناس ما را به این سمت می برد که انسان می تواند هم انس به بدی پیدا کند و هم انس به خوبی
اینجاست که پناه بردن به چنین ربی از شر وسواس خناس مطرح میشود
.....
اگر ورودی صحیح منجر به ایجاد یقین وزدودن ابهام بشه میتونه مارو از وسوسه نجات دهد.
اینکه انسان بتواند تنها یک ورودی داشته باشد و آن هم از سوی خدا باشد باعث می شود که خروجی آن هم یکی باشد که او را به خداوند وصل کند. آسیب پذیری جامعه به علت ورودی های مختلف هست که نه تنها اون رو به خداوند نزدیک نمی کنند بلکه موجب دوری اون می شند.
میشه کمی در مورد انس و اینکه چه ارتباطی بین ان و وسواس خناس وجود دارد؟
۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۲۵ میرتاج الدینی
سلام گرم مارو پذیرا باشید خانم کاظم لو....
کاش بیشتر در رابطه با ربط بین باور به رب و ملک و اله و وسوسه خناس برامون صحبت می کردید....
ممنون
و از یکی از مشکلاتی که میتوان نام برد، نداشتن اخلاص و یا همان داشتن ورودی های متعدد است
اخلاص و باور به رب یعنی داشتن یک ورودی که آن هم خداست
چراکه اگر شیطان قرار است بر صدر ما اثر بگذارد ، با داشتن ورودی های صحیح میتوان از شر وسواس خناس در امان بود
وقتی خطری فرد رو تهدید میکنه یا به ربی که مسوول تربیت فرد هست مراجعه میکنه چون فقط او خیر وشر او را میداند ومی تواند هدایتش کنه
یا به کسی که قدر تداره و همه چیز متعلق به او هست
یا به الهی که بنده را برای خودش خالص میسازد چون نقش اله این است که کاری کند بنده جز اورا نخواند وحوائجش را جز نزد او جایی نبرد. / برگرفته از المیزان
به نظر من این سوره داره معیار انس و آسیب های این انس پذیری رو بیان میکنه
سلام
به نظر بنده اساسی ترین مشکل که باعث می شود که دچار وسواس خناس بشویم ضعف در باورهایمان است یعنی کسی که رب بودن، مالک بودن و اله بودن خدا را باور نداشته باشد و با وجودش ابراز نکند حتما دچار وسواس خناس می شود
به بیان دیگر اگر کسی هر دم متصل به کسی باشد که او را به سوی کمال سوق می دهد و بداند که احاطه کامل بر او دارد پس با هر عملی او را ابراز می کند و خود را در پناه او قرار می دهد
۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۲۰ میرتا ج الدینی
اینکه انسان موجودی انس پذیر است و با شرایط اطرافش انس میگیرد خصوصیتی است لازم؛ ولی اگر مبنا و اساس صحیحی نداشته باشد خطر آفرین است و چالش زا.....
انسان مدااام باید چک کند که چگونه و با چه شرایط و افرادی انس پیدا کرده است؟
واین خاصیت زندگی اجتماعی است که از اجزای لاینفک زندگی انسان است....
اینکه باور داشته باشیم خدایی هست که تدبیر امور به دست اوست و آگاهی کاملی از تمامی نیاز های انسان دارد باعث می شود تا در هنگام روبرویی با شری که ما را تهدید می کند به او پناه ببریم. البته پناه بردن نیاز به ابراز دارد و با توجه به استفاده از کلمه ی ناس اجتماعی بودن این ابراز را بیان می دارد.
با عرض سلام
یکی از مشکلاتی که جوامع دچار آن هست اینه که درآنچه که میدونه تاخیر میندازه
و از آنجایی که انسان بر پایه ی انس خلق شده و ذاتا تمایل به انس گیری دارد و از طرفی خواستار انس گیری با کسی است که مربی و صاحب قدرت است و هم چنین خواستار عشق و شیدایی است در پیدا کردن مصداق برای این نیازها دچار اشکال میشود و ناس را به جای مصداق اصلی میگیرد
وسوسه با ندای فقر ونداری غیر قابل جبران و (یاس) اغاز می شود و به از دست دادن فرصت ها منجر می شود. بنابراین وقتی علم به فقر و پشیمانی از گناه و خطا باسکون همراه با شد پای شیطان و وسوسه های او در کار است. جزوه مقدمات
" وسواس" به معناى حدیث نفس است، به نحوى که گویى صدایى آهسته است که بگوش مى‏رسد، پس یکی از مشکلاتی که جامعه به آن گرفتار می شود وسوسه است و نفوذ شیطان در انسان نیز از راه قلب است که محل تعقل است. پس با تقویت قوه ی تعقل در انسان می توان از نفوذ شیطان جلوگیری کرد.
۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۱۳ میرتاج الدینی
باور به برب وملک و اله و دقیقا یعنی چه و آیا همان پناه بردن وابراز این پناهندگی است؟
و کلا اینها چه ارتباطی با روابط ناس در جامعه دارد؟
خانم بلالی لطفا....
سلام
یکی از مشکلاتی که تو سوره به آن اشاره شده تاخیر در انجام کار خیر است که این می تواند یه دلیل حس فقر ونداری و اینکه ما نمی توانیم کاری را به طور کامل انجام رهیم و... باشد.
۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۰۶ میرتاج الدینی
متوجه اشتباهم در خواندن نظرتون شدم
۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۰۶ میرتاج الدینی
نفهمیدم چرا رب الناس رو ذکر نکردید خانم بلالی؟
با توجه به ابتدای سوره به نظر می رسد عدم باور انسان ها به رب، ملک و اله بودن خداوند آسیبی است که ناس یا به نجوی جامعه را تهدید می کند در ادامه این عدم باور باعث می شود که شیطان بر دل های انسان ها حکومت کند و صدور انسان ها محل نفوذ شیطان شود که خناس است.
بسم الله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی