خاطره ای از همایش سوره ی همزه...
همه ی این مشکلات را که می بینی اولین سوالی که برایت مطرح میشود این است که چرا؟ اولین جوابی هم که به ذهنت میرسد این است که نکند ما طهارت لازم برای سوره را نداشته ایم؟ نکند کم کاری کرده ایم برای فراهم کردن امکانات اجرایی؟
به هر طریقی که بود همایش را به انتها میرسانی... در حالیکه سوالات بی جواب ذهنت را مشغول کرده وغمگین هستی، یکی از حاضرین در همایش میآید و میگوید: دل من لرزید و فهمیدم که کجای کارم اشتباه بوده..... ناباوارنه نگاهش میکنی و خدا را شکر میکنی... بعد از همایش جمعی کوچک تشکیل می شود که قصد جدی کردهاند ریشهی هر گونه همز و لمز را در وجودشان بخشکانند! الحمدلله... بعد از گذشت روزها از همایش سورهی همزه متوجه تغییر رفتار خودت میشوی...انگار از طریق نیرویی ماورایی رفتارت جهت دهی میشود... رفتارها و کلامهایی از تو صادر میشود که خودت هم تعجب میکنی که این منم!! متوجه میشوی سوره ی همزه کار خودش را کرده و اصلا مگر میشود سوره برای کسانی که در راستای نزولش در جامعه تلاش میکنند هدیهای نداشته باشد؟
اما در حقیقت هدیهی سوره موتور محرکهی اولیه است که اگر برایش برنامهای نداشته باشی از دستت خواهد رفت... در جامعه هم همینطور است، هر چقدر هم همایش برگزار کنی هر چند هم عالی باشد و دلها را بلرزاند باید بعد از همایشها برنامهای بلند مدت برای انس افراد جامعه با قرآن داشت تا افرادی که دلشان لرزید در پیچ و خم زندگی روزمره، نیازهای دلشان فراموششان نشود.
قبول حق