جرعه ای المیزان
از کلام خداى تعالى هم استفاده مىشود که: نفس آدمى با مردن بدنش نمىمیرد و هم چنان زنده و محفوظ است تا روزى که به سوى خداى تعالى برگردد، هم چنان که در سابق دیدید که این معنا را از آیه" وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ" استفاده کردیم.
پس بدنى که بعد از مرگ کالبد آدمى مىشود، وقتى با بدن قبل از مرگش مقایسه شود مثل آن بدن خواهد بود، نه عین آن، ولى انسان صاحب بدن لاحق وقتى با انسان صاحب بدن سابق مقایسه شود عین آن خواهد بود نه مثل آن براى اینکه: آن روحى که وحدت بدن قبل از مرگ را در تمامى مدت عمر حفظ مىکرد، همین روحى است که بعد از مرگ در کالبد لاحق درآمده (هم چنان که بدنهاى متعدد قبل از مرگ به خاطر یکى بودن روح یکى بود بدنهاى بعد از مرگ و قبل از مرگ هم به جهت یکى بودن روح یکى هستند و عین همند).
و چون استبعاد مشرکین از زنده شدن استخوانهاى پوسیده برگشت مىکند به استبعاد از خلقت بدنى جدید، نه از نفس و روحى جدید، به همین جهت خداى سبحان در پاسخ از آن استبعاد، امکان خلقت مثل آنان را ثابت کرد، و متعرض برگشتن عین آنان نشد، چون خلق شدن عین آنان بعد از مرگ، وقتى صورت مىگیرد که روح ایشان که نزد خدا محفوظ است به بدنهاى جدیدشان متعلق شود و یا تعلق مزبور عین انسانهاى موجود در دنیا دوباره موجود مىشوند، هم چنان که خداى تعالى فرموده:
" أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلى أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتى" و در این کلام شریفش احیا را به عین مردگان نسبت داد، نه به امثال آنها و فرمود:" عَلى أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتى" و نفرمود:" على ان یحیى امثال الموتى"
این موضوع که تمامیت روح انسانی باعث می شود که تغییرات مداوم بدن وی چیزی از تمامیت شخصیت وی در این دنیا نکاهد، منطق بعث جسمی انسان را بسیار ملموس می کند.
خیلی ممنون